نوشته: دکتر محمد باختریان

مطابق نظریه تاسیس افغانستان به عنوان دولت حائل توسط هند بریتانیایی و تزار روسی کم و بیش ۱۵۰ سال، و مطابق نظریه تاسیس افغانستان توسط احمدخان درانی، کم و بیش ۳۰۰ سال از شکل گیری چارچوب سیاست پشتونیسم در میهن خراسان/ باختریان سپری می شود.

حاصل این چارچوب، مطابق هر دو تیوری موارد زیرین است:

۱. اشغال متداوم سرزمین های پارسی زبانان ( هزارگان، تاجیکان و اقوام دیگر)، تورک زبانان ( اوزبیکان و ترکمنان)، نورستانی ها و اقوام دیگر و راندن آن ها به مناطق کوهستانی غیر قابل کشت و از نظر سکونت دشوار نشین .

۲. غصب حاکمیت و  فرمان روایی ملی، استانی، شهرستانی و حتی روستایی از دست تمامی اقوام، به گونه ای که در زمان سلطنت، در هر قریه ای یک سردار وجود داشت، و امور مردم را با ظلم وستم رهبری می کرد.

۳.زدایش قدرت علمی مدرسه ای اقوام، در آغاز اکثر پشتون ها کوچی و بی دانش بودند و معلم آن ها در مدرسه های دینی ، پارسی زبانان و تورکان بودند، آرام آرام بالخصوص بعد از دوران جهاد در مدارس صوبه سرحد معلم علمای دینی ما پشتون ها شدند. امروزه اکثریت ملاهای تاجیک و اوزبیک که با تالبان همکاری دارند، شاگردان ملاهای پشتون هستند. از این جهت چونان مرید از مراد اطاعت می کنند و حتی همزبانان خود را می کشند.

۴. زدایش قدرت معنوی خانقاهی اقوام، حتی تا آغاز و نیمه سده بیستم قدرت معنوی و خانقاهی در دست پارسی زبانان بود. پشتون ها در ائتلاف با خانواده های مجددی و گیلانی، در بسیاری مناطق قدرت معنوی را نیز در کنترول خود گرفتند. امروزه با گسترش طریقه سیفیه که رهبران آن خاندان پشتون پیر سیف الله است، در قریه قریه پارسی زبانان و تورکان، نفوذ دارند و روز تا روز به تخدیر هویتی پارسی زبانان و تورکان می پردازند.

۵. زدایش قدرت دانشگاهی، پس از تاسیس دانشگاه در کشور در آغاز بیشتر اساتید از پارسی زبانان بودند. با اختصاص دادن بیش از حد بورسیه های  شرق و غرب به پشتون ها، اقتدار علمی و دانشگاهی را نیز به اختیار خود گرفتند، در دپارتمان ها با تبانی قومی اساتید انتخاب شدند. بدین گونه قدرت علمی تخصصی نیز در اختیار پشتون ها قرار گرفت.

۶. زدایش قدرت ایدیولوژیکی: اگر قرار باشد سید جمال الدین افعانی را یک پشتون بدانیم، چنانچه تخلص اش پشتونی بوده است. اگر گفته عبدالحی حبیبی راست باشد و مولوی عبدالرئوف و مولوی واصف رهبران جنبش مشروطیت اول باشند. محمود طرزی و عبدالهادی داوی و …‌ پشتون های رهبران مشروطیت دوم هستند. در جریان کمونیستی ببرک کارمل که هویت پارسی خود را پشتونی می خواند، میر اکبر خیبر و نورمحمد تره کی موسسان حزب دموکراتیک خلق  پشتون هستند. در جریان اخوانیسم غلام محمد نیازی، عبدالرحیم نیازی، سیاف و حکمتیار پشتون هستند و تنها استاد ربانی یک تاجیک است. بدین گونه قدرت تاسیسی ایدئولوژیک را در اختیار گرفتند. امروزه جمعیت اصلاح سلفی اخوانی، حزب التحریر ، سلفی ها و ..‌. و تالبان پشتون هایی هستند که رهبری ایدئولوژیک جامعه را بدست دارند.

۷. زدایش قدرت اقتصادی اقوام، با غصب زمین های اقوام دیگر، پشتون ها مالک شدند و اقوام دیگر مزدور کشاورز اجاره ای یا روز مزد، شرکت های اقتصادی داخلی و تجارت خارجی را نیز پشتون ها در دست گرفتند، به این گونه کل اقتصاد در اختیار پشتون ها قرار گرفت.

۸. زدایش قدرت هویتی و نمادین، نام کشور افغانستان، نام پول افغانی، نام هاي خیابان ها و مناطق و ولایات و خیلی از روستا ها پشتونی، برجسته سازی نام هاي جعلی پشتون ها، هویت اقوام را پشتونی ساخت. نمادهای پشتونی شد. بدین گونه اکثریت اقوام هویت باختند.

۹.  زدایش قدرت نظامی، پیش از غالب شدن تدریجی قدرت پشتون ها، خان های بزرگ اقوام، لشکرهای خود را داشتند و می توانستند، نیرو بسیج کنند، اما پس از امیرعبدالرحمن خان، این قدرت از میان رفت و تا سال ۱۳۵۷ و شکل گیری تنظیم های جهادی به عقب افتاد. با حاکم شدن تالبان، دوباره مانند دوره سلطنتی، نیروی نظامی اقوام دیگر از میان رفته است.

۱۰. زدایش قدرت ارتباطات خارجی، پس از آنکه امیر عبدالرحمن خان به قدرت رسید، ارتباطات اقوام دیگر با کشورهای همسایه قطع شد. پشتون ها انحصار ارتباطات خارجی را بدست آوردند. به جهان تبلیغ کردند که پشتون ها اکثریت مطلق جمعیت و اقوام دیگر اقلیت هایی بیش نیستند. بدین گونه ارتباطات خارجی اقوام دیگر نیز غصب شد.

با این توضیحات موردی، تفکر زیست باهمی باعزت در دنیای سیاست با پشتون ها و پشتونیست ها، منتفی است.

هرکس هوای بردگی دارد، برود با پشتون ها زیست سیاسی کند، آن ها در تحقیر و تضعیف و بهره کشی برده های خود مهارت و تجربه چندصد ساله دارند.

هر کس هوای آزادی و مستقل زیستن دارد، بداند که پشتون ها فقط در برابر زور و قدرت تسلیم می شوند، زیست با عزت سیاسی در چارچوب پشتونیسم یک توهم بیش نیست.

پارسی زبانان و اقوام متحد شان، هیچ چاره ای به جز پیروی از ایدئولوژی حق تعیین سرنوشت ندارند. باید بر تاسیس دولت ملت جدید تاکید و پافشاری کنند. در غیر آن بردگی ۳۰۰ ساله در قرن ۱۵ هجری خورشیدی نیز تداوم خواهد داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *