نگارنده: رضا باهر

در وجود پشتون‌ها یک تشنگی سیری‌ناپذیر از زمین وجود دارد که اگر همه کشور را تنها به یک خانواده افغان‌(پشتون‌) بسپاریم، بازهم خواهد گفت که کاش زمین‌های روسیه و چین را هم می‌داشتم. این سیری‌ناپذیریی پشتون‌ها از زمین، ریشه در تاریخ نژادی آنان دارد.
افغانها (پشتون‌ها) به عنوان یک بخش از قبایل گم‌شده یهود، وقتی زمین‌های شان را در اورشلیم از دست دادند و به شمال هند آمدند، در ازای دست دادن سرزمین و نداشتن زمین عقده مند گردیدند و در طول تاریخ حضور شان در اطراف کوه سلیمان، برای داشتن زمین‌های بیشتر تلاش کرده اند. در سوی دیگر آنان به لحاظ جغرافیایی در درازای تاریخ متعلق به هند بوده اند و طبعاً تحت تاثیر نظام طبقاتی هند که بر محور داشتن یا نداشتن زمین شکل می‌گیرد، قرار گرفته و به همین دلیل، داشتن زمین برای شان در اولویت اصلی زندگی قرار دارد.
شواهد تاریخی دو قرن اخیر مصداق بر این موضوع است. پس از دگرگونی سیاسی در خراسان، افغان ها(پشتون‌ها) به رهبری احمدشاه ابدالی بر این سرزمین مسلط شدند و در این مدت همواره با ترفندهای مختلف زمین‌های دیگران را در نقاط مختلف غصب کرده اند؛ از قندهار، زابل و ارزگان گرفته تا بغلان، کندز و بادغیس. همچنان در ادامه این روند، هم‌اکنون با تطبیق برنامه ورود دو میلیون پشتون وزیرستانی زمین‌های بیشتری را از ما خواهند گرفت.
هرچند که مداخله روسیه و ازبکستان سبب شد تا روند جابجایی پشتون‌ها در اطراف کانال قوش‎تپه با تاخیر و یا کندی مواجه شود، اما با آنهم این روند در نقاط دیگر کشور بسیار سریع در حال انجام است.
حکومت طالبان با حمایت یکدست سران افغان‌ در دو سوی مرز دیورند، روی این موضوع بسیار جدی و متمرکز کار می‌کنند و سرعت عمل شان واقعاً غافلگیر کننده است. ساخت شهرک دشت عطار گلکوه قره‌باغ در کمتر از دو ماه با ظرفیت یک‌هزار خانه در حال تکمیل شدن است. یک شهرک دیگر در سراب غزنی پیش از این ساخته شده و همینطور در جاهای دیگر قرار بر توزیع زمین و ساخت شهرک‌های بیشتر وجود دارد.
آخرین معلومات در این زمینه می‌رساند که عطاءالله عمری وزیر زراعت طالبان هنگام بازدید اردوگاه پشتون‌های سرازیر شده از پاکستان در تورخم، وعده داده است که مطابق هدایت هیبت الله، برای این سرازیر شدگان، ۲۰۰ هزار نمره زمین برای ساخت خانه در مناطق مختلف در جغرافیای نامنهاد افغانستان توزیع شود.
وزیر زراعت طالبان در مصاحبه‌ای با آژانس باختر گفته است: «به خانواده‌‌هایی که تعداد اعضای آن ۱۰ نفراند، ده بسوه زمین و به خانواده‌های بالاتر از ۱۰ نفر،‌ ۱۵ بسوه زمین همراه با اسناد و مدارک کامل آن توزیع خواهد شد.»
این آمار کمی نیست و نمی‌شود دست کم یا ناديده گرفت. ورود دو میلیون پشتون وزیرستانی به به جغرافیای به نام افغانستان در کوتاه مدت برای ناامن کردن استان های شمال و مرکز کافی است. در چند سال آینده و پس از تطبیق این پروژه، آرامش دیروز بامیان و امید به اینکه بامیان مرکز قدرت هزاره‌ها باشد، یک خیال باطل خواهد بود. برای جاغوری، مالستان، دایکندی، ورس یا سایر نقاط هزاره نشین آرامش و امنیت به یک رویا مبدل می‌شود. همچنان با ورود این پشتون‌ها، تخار، اندراب و پنجشیر اهمیت استراتژیک نظامی‌اش را برای تاجیک‌ها از دست می‌دهند و جوزجان و شبرغان برای ازبک‌ها همانند گذشته نخواهد بود.
در دراز مدت هم مطمئن باید بود که تمام این مناطق از دست غیر پشتون‌ها گرفته خواهد شد. این مورد قبلا برای هندوها و سیک‌های ساکن در دو سوی مرز دیورند اتفاق افتاده است. یکبار از پشتون‌های ننگرهار بپرسید؛ تا اواخر حکومت ظاهر، هندوهای زیادی در ننگرهار زمین، خانه، زراعت و قریه‌های متعلق به خود شان را داشتند که حالا کاملاً نابود شده اند. این نابودی می‌تواند برای تاجیک‌ها، برای هزاره‌ها و برای ازبیک‌ها هم تکرار شود.
حالا که بحث هست و نیست مان مطرح است و نمی‌شود در برابر این تهدید با مصلحت اندیشی سیاسیون ایستادگی کرد. این تهدیدی است که برای یک قرن بعد یا ۱۵۰ سال آینده طرح ریزی می‌شود، همان‌طور که وضعیت امروز را یک قرن پیش طرح کرده بودند. پس از به قدرت رسیدن طالبان در کابل که غیر پشتون‌ها را زمین‌گیر کرده، موضع‌گیری‌ سیاسی اقوام غیر پشتون‌ را سه گروه عمده تشکیل می‌دهند که متاسفانه هرسه گروه تهدید اژدهای زمین‌خوار پشتونیسم را جدی نگرفته و سیاست ورزی شان سبب تسلط پشتونیسم و از دست رفتن زمین‌های بیشتر خواهد شد:
۱- عده‌ای از سیاسیون غیر پشتون که متاسفانه اجیر پشتونیسم اند، اهداف بزرگ پشتونیسم را در سایه مباحث پوچ و درون خالی بنام وحدت ملی، هم‌پذیزی و حقوق بشر و دموکراسی و…. گم می‌کنند.
۲- عده‌ای در کوته‌ اندیشی‌های قومی و حزبی دهه هفتاد خورشیدی مصروف اند و نزدیک شدن اژدها را نادیده می‌گیرند.
۳- دسته سوم که تهدید را تا حدی حس می‌کنند بر این باور اند که اقوام غیر پشتون با دست خالی نمی‌توانند به مقابله در برابر دشمنی بروند که کل قدرت و امکانات نظامی و همچنان حمایت غرب را پشت سر شان دارند.

با این حال یگانه راهی که برای نجات غیر پشتون‌ها از نابودی تدریجی باقی مانده، مبارزه برای حق تعیین سرنوشت و حاکمیت بر سرنوشت خویش در جغرافیای نامنهاد افغانستان کنونی است که باید بدون در نظر داشت مصلحت اندیشی سیاسی، شجاعانه و بدون ترس مطرح و تطبیق گردد.
مرگ یکبار و شیون هم یکبار!
افکار عمومی نشان‌دهنده این است که جدایی خواست جمعی نسل جدید و غیرسیاسی کشور است. راه حل جدایی طلبی مهمترین مسیر سیاسی و اجتماعی کشور است که از سه نکته عبور می‌کند:
۱- تاجک‌ها، هزاره‌ها، ازبیک‌ها و سایر اقوام تحت ستم با تعریف دشمن، سرنوشت و آینده مشترک، گذشته از تمام حوادث قبلی و اختلاف نظر در مرحله اول به دنبال متحد شدن باشند و خواه یا ناخواه باید متحد شوند.
۲- اقوام متحد شده، باید با کشورهای که از پروژه‌های بزرگ سیاسی مشترک آمریکا، پاکستان و پشتون‌ها در معرض تهدید قرار دارند، روابط و پیمان‌های استراتژیک برقرار کنند. این مورد برای حمایت سیاسی و دیپلماتیکی و همچنان برای تمویل و تجهیز مبارزات الزامی است.
۳ـ مبارزه عملی می‌تواند پس از عملی شدن دو نکته متذکره، ابتدا از شیوه های دیپلماتیک و در نهایت گزینه‌های نظامی کارساز صورت گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *