طرح مسله زن حرف تازه ای نیست بلکه جایگاه، مقام و موقعیت زن در هر مکتب، مذهب و فلسفه ای به اقتضای درک ها ،باورها، اندیشه ها و احساسهای صورت گرفته که عموما تابع تلقینات جنس مذکر بوده است.

به گواه تاریخ، زن اکثراً از بدو تولد تا آخرین دم حیات، همیشه در طلسم باورها، درکها و اندیشه های موجودی قرار داشته که باتسلط فزیکی اش، سلطه روحی و عقلانی اش را نیز حاکم بر وجود واحساس زن قرار داده است.

  بعید نیست که زنان در طول تاریخ پرکشمش انسانی به جرم مونث بودن مقهور، مهجور، محصور و محدود بوده اند، و شناخت واقعی زن در گرو شخصیت پدر، برادر و شوهر بوده است. 

عقیده انسانهای مذکر از زن در ادوار مختلف تاریخ به طور ناخود آگاه در باور خود زنان نیز نهادینه گردیده بود، به گونه ای که باور عموم بر درکی سخیف از ارزش و مقام زن استوار بود، و نام زن با اصطلاحات پست و بی ارزشی مترادف بود، به طوری که زن را از جنس شیطان می دانستند. ناقص العقل و ناقص الخلقه یاد می کردند. مایملک مرد محسوب می کردند. زن را وسیله ای جهت ازدیاد نسل مذکر تصور می کردند، و باور داشتند برای این که شخصیت زنی بعد از مرگ دوباره در وجود یک زن حلول نکند، زن باید خود را در کنار جسد شوهر زنده بسوزاند. به دلیل مونث بودن این گناه نفهمیده  فطری اولین روز زندگی اش را در آغوش خاک مقدر می کردند.

جریان هر که زورش بیش حقش بیشتر در توالی قرن ها ادامه داشت، و ما باز هم خفت ناخود آگاه زن را در دوران سیاه چند همسری یا دوره مادر سالاری درک می کنیم، که انگیزه قوی اقتصادی زن را چند روزی در شاق ترین، فجیع ترین و مفتصح ترین شکل حیوانی با تحمل چند همسر و به دوش داشتن مشغولیت های طاقت فرسا و مهم تولید انسانی و اقتصادی آن دوره، طی مدتی سالار ساخته بود؛ تا چرخ تولید انسان و خوراک انسان را در تمامی ابعاد آن به چرخش آورد.

مگر باز هم تنوع در اقتصاد دوباره زن را به حیث برده به بازار آورد، به عنوان کالا به فروش رساند، با لقب کنیز به اسارت داد، به قسم هدیه تحفه داد، به پاس احترام به دوستی به قرض گذاشته شد.

مگر سیر جبری زمان توقف نکرد، و با گذشت زمان تحولاتی در بینش افکار به وجود آمد. و بعد از مدت زمان طولانی طلیعه انسانی در غرب دمید؛

گذر زمان در سیر لازمی خویش پیشرفت های مهمی را در عرصه های مختلف زندگی انسانها به وجود آورد. پیشرفت های جهانی و هم چنان صنعتی شدن زندگی انسان ها، تحولات بزرگی را در زندگی انسانها رونما ساخت. و شروع قرن بیست اثرات شگفت این صنعت را بیشتر بروز داد؛ 

با این هم بحران های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تاثیرات ناگواری را در تاریخ انسانها، هم چون جنگ های جهانی اول ۱۹۱۴ الی ۱۹۱۸ میلادی و دوم  ۱۹۳۹ الی ۱۹۴۵ میلادی به وجود آورد.

در ابتدا جنگ جهانی اول حدود چهار سال طول کشید و تقریبا تمامی جهان را در گیر کرد.

سقوط امپراطوریها را تسهیل کرد، و زمینه انحلال تعدادی از پادشاهی ها را به وجود آورد.

این جنگ های خانمان سوز  به گونه ای که اثرات مخرب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را به همراه آورد، و هزاران انسان بیگناه را قربانی برتری طلبی های  نام، نژاد، قدرت و منطقه ساخت، زنان را نیز از حاشیه به در آورد؛ زنانی که در کاخانه ها با مزد کم کارهای شاق می کردند، از وضعیت بحرانی جنگ و اقتصاد به ستوه آمده بودند و خواستار صلح اجتماعی و تساوی حقوقی با مردان شدند.

و صدای اعتراضات خویش را مبنی بر توقف جنگ و حقوق کارگری بلند کردند، اعتراضات زنان اندک اندک گسترده شد،  و شمار زیادی از زنان جهان را تشویق کرد که برای خواستن حق خود به پا خیزند. نهایتاً زنان بیشماری در سراسر جهان با زنان معترض کارخانه نساجی امریکا صدای اعتراضات شان را بلند کرده و متحد گردیدند، و تظاهرات بزرگی را در کشورهای خویش برپا کردند.

بیشتر از هر جای دیگر زنان در آلمان، دنمارک، امریکا و روسیه یک پی دیگر با برگزاری تجمع ها، اعتراض ها و اعتصاب های کارگری خواهان پایان یافتن جنگ و تساوی حقوقی شان گردیدند.

زنان روسی بیش از هر زنی ضربات مهلک حکومت دیکتاتوری را متحمل گردیده بودند، و بیشتر از هر کسی طعم ناگوار فقر و بد بختی را چشیده بودند و زیادتر در ناملایمات اجتماعی فرسوده شده بودند لذا بیشتر از زنان دیگر کشورها بر علیه جنگ و گرسنگی تظاهرات کردند، و شعار نان و صلح را سر دادند، زنان روس ضمن اینکه خواستار توقف جنگ و تساوی حقوق شان بودند، از عموم کارگران و سربازان نیز اعلان  حمایت کردند. زنان روسی باور داشتند که عامل فقر و گرانی جنگ است، که مردان به جبهه رفته و زنان نان آور شده اند و در مقابل  مزد کم ساعات طولانی روز را به کارهای شاق می پردازند و مزد کم دریافت می کنند.

اعتراضات زنان امریکا، روس، المان و دیگر کشورهای اروپایی در مدت زمان نسبتاً کوتاه دست مایه ای شد که زنان کار گر و فعالین اجتماعی حول هشت مارچ تظاهرات باشکوهی را برپا کردند و داد خواهی های اعتراضی انجام دادند و از طرح حقوق و به رسمیت شناختن حقوق عموم زنان پشیتبانی چشمگیری کردند. تا سرانجام موفق  شدند که حقوق اولیه انسانی را که تا اوایل قرن بیست از آن محروم بودند،  به دست آورند.

شناخت و قبول زن به عنوان موجودی همچون مرد که حق کار و بهره کار، حق مالکیت و تصرف دارایی، حق تصمیم گیری و صلاحیت زندگی، حق آزادی و انتخاب مسیر زندگی را دارد، فرصت های مناسب شخصیت سازی را به زنان ایجاد کرد، و زنان امکان فعالیتهای مختلف اجتماعی و شرکت در تحولات اجتماعی را به دست آوردند. و زمینه پیشرفت و خود کفایی اکثر زنان را در بیشتر کشور ها در عرصه های مختلف به وجود آوردند.

امروزه تاریخ هشت مارچ در بیشتر کشورها به پاس خدمات زنانی که در راه برابری ارزشها جان باختند گرامی داشته میشود.

اما در جغرافیای به نام افغانستان بهانه ای برای تجلیل از هشت مارچ در سایه سیاه حکومت طالبان متصور نیست.

زیرا طالبان در قرن بیست و یک هنوز هم در افکار قرون وسطایی خویش محصور اند، و حقوق اولیه زنان و دختران سرزمین مان را به بهانه های واهی سلب کرده اند!.

شاید بتوان گفت که درک طالب از جایگاه زن ریشه در تاریخ قبیله ای و سنتی جامعه دارد.

تاریخ سرزمین ما در قرن های پسین در سیر نزولی خود با درک عرفی و قبیله ای از زن همیشه در نوسان بوده و جایگاه واقعی زن را در جامعه و خانواده درک نتوانسته است، زیرا ساختار جامعه ما به گونه ای بوده که عرف و عادات اجتماعی عمیقاً در فرهنگ اسلامی مستحیل شده، و رنگ اسلامی گرفته است.

سنت حاکم بر روح و روان جامعه ما تمامی امتیازات واقعی که اسلام به زن به ارمغان آورده بود را در باور عرفی تغییر داد. و بناهای محکم عقیدتی را بر درک های عوامانه استوار ساخت.

اخصاً زمانیکه بیگانگان در سرزمین ما نفوذ کردند و جهت تسلط بر خطه ما از ترفند های مختلف و تبلیغات سو فرهنگی استفاده کردند و باورهای قبیله ای را زنده ساخته، در عمق دین رسوخ دادند، بیشتر باورهای عنعنوی مردانه در رویکرد اسلامی بر محور زن محدود گردید. و زنان بیش از حد در محراق توجه مردان قبیله قرار گرفتند و  قربانیان اصلی نظام قبیله ای شدند تا حدی که در محدوده افکار عرفی و عنعنوی جامعه ما  آزادی خواهی، حق طلبی، آموزش و تحصیل، فعالیت اجتماعی و مالکیت اقتصادی زنان، غیرت، حمیت، مردانگی و حیثیت مردان قبیله را زیر سوال میبرد. لذا کمتر حکومتی در افعانستان روی کار آمد که به ارزش های انسانی زن توجه کرده و به زنان جایگاه اجتماعی و خانواده گی شان را مطابق اصل اسلامی و انسانی داده باشد.

امان الله اولین پادشاهی بود که در محیط  بسته و سنتی ما از حقوق زن سخن گفت، و در بستر جامعه گام های را در قبال تعلیم و تربیت، آزادی و فعالیت های اجتماعی زنان برداشت.

اما خیلی زود چنین درکی از زن و جایگاه زن دوباره به انزوا رفت و جامعه عرفی و سنتی چنین روی کردی را نسبت به زن نپذیرفت. سالها بعد جهش نسبی در زمان ظاهرشاه ایجاد گردید، که آن هم بیشتر مختص به زنان شهری بود.

دوران جمهوریت خلق و پرچم  نیز حضور زنان در جامعه را مورد توجه قرار داد و در عرصه رشد تحصیلی و اجتماعی زنان برنامه های را روی دست گرفت و تعلیم و تربیت طبقه اناث را اجباری اعلان کرد، فعالیت های اجتماعی زنان را مورد تحسین قرار داد. اما از آن جایی که نوعیت حکومت خلق و پرچم کمونیستی بود، حضور و فعالیت زنان در جامعه با دید سخیف نظاره شد، و بیشتر افراد جامعه به ویژه آنانی که در کوچک شهرها بودند، موافق تعلیم دختران نبودند و حضور اجتماعی زن را اصلاً بر نمی تابیدند.

بزرگترین دستاورد حقوق زنان در دو دهه اخیر یعنی دوره جمهوری اسلامی بود که جامعه ما بر اثر مهاجرت ها و ارتباطات قاره ای و تبلیغات رسانه ای کم و بیش حقوق زنان را درک کرده بودند و زنان با بیداری فکری حضوری فعال و پر رنگ در جامعه یافتند.

بیشتر مناطق افعانستان به خصوص بخش های شمالی و مرکزی در مورد زنان، نگرشی انسانی و جهانی داشتند، و حقوق اولیه زن از جمله حق تحصیل و حق کار را پذیرفته بودند.

با آن هم اقوام جنوبی بیشتر در گیر و دار عرف و سنت حاکم بر افکار بودند، و کمتر حقوق اولیه زن را پذیرا شدند. کرزی در زمان ریاستش می گفت: در مناطق جنوبی خانواده ها با تعلیم دختران شان مخالفند و اجازه تعلیم به دختران را نمی دهند، و دولت نمی تواند با خانواده ها مخالفت کند.

  دیری نپایید که بر اثر ضعف و ناکارایی حکومت جمهوری، نظام قبیله ای با رویکرد زن ستیزی دوباره بر جامعه مسلط شد، و باور سنتی اش را در تمامی کشور گسترش داد. و مانع تمامی فعالیت های اجتماعی زن حتی آموزش وتعلیم گردید. 

به باور عرفی و سنتی طالب، زن محدود به محیط خانه گردید و از تمامی حقوق اسلامی و انسانی اش محروم شد.

تحقیقات و اسلام شناسی جماعت طالب در حد زن و گناه های زن خلاصه گردید. به باور عنعنوی طالبان، تحصیل زن جواز ندارد.

عبادت زن، اطاعت از شوهر است.

کار زن، خدمت به شوهر است.

صدای زن در حکم عورت است.

حجاب زن در حد پوشانیدن تمامی اندام به استثنای چشم ها است.

حضور زن در اجتماع کراهت است. زیرا سبب  گناه در مردان می شود!.

بهار سعید در ابیاتی زیبا حقیقت درک طالب را واضح کرده است:

[نمی سازد مرا در پرده پنهان

اگر زاهد نباشد سست ایمان

تو کز شهر طریقت ها میایی

به موی من چرا ره گم نمایی

کی انصافی در این حکمت ببینم

گنه از تو و من دوزخ نشینم]

اما زنان جامعه ما در این برهه زمانی به جهانی بینی و درک وسیعی رسیده اند و از حقوق اساسی خود، آگاهی یافته اند و دیگر هیچ جریان عقب مانده نمی تواند سد راه حضور زن در جامعه باشد این زنان آگاه، متعهد و با مسوولیت، دوره بیست ساله نیمه دموکراسی را با تمام فراز و فرودهایش تجربه دارند. لذا در مقابل عفریته طالب خاموش ننشسته اند. و صدای عدالت خواهی را در هر فرصتی بلند می کنند و جهانیان را متوجه منطقه فراموش شده به نام افعانستان می سازند، تا شاید، زنان جهان همان گونه که در کنار زنان ایرانی شعار زن، زندگی، آزادی را سر می دهند، برای زنان فراموش شده افعانستانی هم شعار عدالت خواهی سر دهند.

هشت مارچ مبارک

ط.ا.ح

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *