نگارنده: احمدرشاد میرزاده

پارسی، عامل عمده نقش‌آفرینی تاریخی در دنیای پارسی‌زبانان، از ازل تا این دم و بدون شک تا آینده‌های پیروزی و به اورنگ نشاندن سیاست‌ورزی‌های پارسی‌زبانانه برای ما اعضای جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان خواهد بود.

جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان برای نخستین‌بار با مطرح‌کردن پارسی به‌عنوان یک هویت سیاسی، به‌دور از افغان، افغانیسم، افغانستانی، افغان زدگی و با اتکا به تمدن کهن پارسی و سیاست‌ورزیدن در چارچوب پارسی زبانانه خودی و با دانستن پارسی به‌عنوان زبان مشترک میان پارسی‌زبانان (تاجیک و هزاره) و اقوام متحد (ترک‌تباران و اقوام غیر افغان دیگر) آن، ابتکار عمل را در دست گرفته و برای مبارزه در مقابل هر نوع اضمحلال‌های زبانی، قومی، فرهنگی، سیاسی و غیره در جغرافیای به نام افغانستان، قدم عملی نهاده و در این راستا گام‌های ارزشمند نیز داشته است.

ما با جعلی و تحمیلی دانستن نام افغانستان و موارد ذکر شده بالا به سمت تغییر ادبیات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی رفته و برای شکوهمندی مجدد غنای پارسی به‌عنوان یک هویت سیاسی تلاش نموده و آن را هدف والای جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان قرار داده و باانگیزه شهنامه‌ای برای تحقق آن سعی نظری و تلاش عملی نموده و می‌نمایم.

اما در این میان؛ اقوام پارسی‌زبان با گویش‌های دلنشین و دوست‌داشتنی‌شان به لحاظ قومی از هم تفاوت‌های دارند؛ ولی همواره زبان مشترکشان از خانواده گرفته تا محل کار، از محاوره روزانه تا سخنرانی‌های رسمی، از مکتب و درس گرفته تا دانشگاه و پژوهش و تحقیق و همه‌وهمه بیرون از پارسی و صحبت شیرین این زبان نبوده است.

اما این روزهای تلخ کارد و گنجشک برای همه پارسی‌زبانان و بخصوص اقوام ضد قبیله‌گرایی با دوپارچگی ای همراه بوده است. بلی دوپارچگی میان تاجیک‌های پارسی‌تبار و هزاره‌های پارسی‌تبار.

ولی! روزگارانی را از میان متون تاریخ می‌توان به‌خوبی مطالعه کرد که همیشه بازگوی زبان مشترک، فرهنگ همسو، شعر و هنر یکسان برای این تاجیک‌های پارسی‌زبان و هزاره‌های پارسی‌زبان بوده است. روی‌هم‌رفته در وهله‌های مختلف تاریخ، سیاست و اقتصاد یکسان میان این دو ملت پارسی‌زبان (تاجیک و هزاره) روشن گره‌های را رقم زده است و هنوز روشنی آن رونق‌بخش نکات مشترک میان این دو ملت پارسی‌زبان است.

روی دیگر سکه اما تاریخ منفی تحت ستم، ظلم و بربریت قرارگرفتن هر دوی این قوم توسط اقوام دیگر بخصوص افغان‌ها را نشان می‌دهد. بلی به تاریخ‌های نه‌چندان دور می‌توان مراجعه کرد که تا انتهای استخوان نهایت سوگمندانه هر دوی این ملت در سطوح مختلف مورد تبعیض و تعصب‌های قومی و زبانی قرار گرفته‌اند.

در برهه‌های تاریخ کار بجای رسیده که حتی مذهب را نیز عامل عمده تبعیض بر این پارسی‌زبانان دانسته‌اند و از آن استفاده ابزاری برای سرکوب اینان نموده‌اند.

اما! گواهی تاریخ مانند دادگستر صادق همیشه نشان داده که تاجیک‌ها و هزاره‌ها تنها توانسته‌اند که از دست قبیله حاکم، زمانی در امان خیر به سر ببرند که با هم اتحاد نموده بودند و افغان‌ها دایم از این اتحاد ترسیده و دوری در ظلم بر علیه آن‌ها جسته‌اند.

امروز باز هم یکبار دیگر تیغ تندوتیز شوونیسم افغانی علاقه‌مند بریدن گلوی اتحاد نیم‌بند میان تاجیک‌ها و هزاره‌ها، است و یکی پی دیگر در صدد نفاق افگنی به توجه به حادثه‌ها و مرحله‌ها میان این دو ملت بزرگ پارسی‌زبان‌اند.

بلی افغان‌های که از هنرمند گرفته تا سیاستمدار همه‌وهمه امروز لابی سربازان تاریکی یعنی همان طالبان حاکم بر کشور را در کارنامه دارند و هنوز نیز در حال عملی نمودن آن هستند.

ولی، پرسش بلندبالا این است که این دوپارچگی میان تاجیک‌ها و هزاره‌ها از کجا منشأ گرفته است و چرا این روزها در اوج قله خود هواخوری به نفع دشمنان مشترک خود می‌کند؟

آیا اتفاقات گذشته باعث این دو پارچگی‌ها شده است؟

آیا دنیای پارسی‌زبانان در حال اضمحلال است که به جان هم در، درودیوار فضای مجازی افتاده‌اند؟

آیا این ناشی از عدم آگاهی میان این دو ملت پارسی‌زبان است؟ یا اینکه مهره‌های سوخته و فروخته شده در میان آنها هنوز فعال‌اند و دارای اعتبار کاذب ولی پرنفوذ و با نفوس‌اند؟

یا اینکه به‌کلی دست‌های بیرونی در دامن‌زدن اختلافات میان آنها دخیل است که امروز این دودستگی‌ها را خلق نموده است؟

آیا این دو قوم پارسی‌زبان تا حال فکر کرده‌اند که این دو پارچگی‌ها چقدر دل پارسی را رنجور و تمدن پارسی را ضعیف‌تر ساخته و می‌سازد؟

آیا راه‌حلی برای این منظور وجود دارد؟ اگر دارد آن راه‌حل چیست؟

آیا ما به‌خوبی از این مرحله گذار کرده می‌توانیم یا خیر؟

و در نهایت دوپارچگی تاجیک‌ها و هزاره‌ها: چیستی، چرایی آن چیست؟ و راه‌حل برای این منظور کدام است؟

فراموش نکنید که پرسش‌های بالا هریک جوابی است برای همین دو دستگی‌های که این روزها میان تاجیک‌ها و هزاره‌ها به‌عنوان دو قوم بزرگ پارسی‌زبان وجود داشته و دارد. شما با خود تحلیل کنید، با خود فکر کنید، در اندیشه خود این مورد را بگنجانید، صداقت پیشه کنید و به جوابی که در ذهنتان خطور کرده توجه کنید. وقت آن رسیده که خود باید حاکم سرنوشت خود شویم. به نقاط مشترک موجود میان ما چنگ زده و بر آن باید تأکید کنیم. از نفاق افگنی‌های دشمن آگاه باشیم و دشمن مشترک را باید بشناسیم. روی گذشته‌ها خاک مدارا کشیده و با مرور زمان آن را به فراموشی بسپاریم. تمرکزمان را برای مبارزه در مقابل دشمن مشترک معطوف نمایم و عزممان را جزم نموده برای حق تعیین سرنوشت خود قدم گذاریم.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *