نوشته: احمد رشاد میرزاده

داستان نه چندان بهروزی پارسی زبانان از تاریخی رقم خورد که افغان‌ها خود را به عنوان قوم برتر در داخل جغرافیای به‌نام تحمیلی و جعلی افغانستان، خواستند اکثریت، برتر و صاحبان سرزمین که در حقیقت سرزمین پارسی‌زبانان می‌باشد، جلوه بدهند و حتا بدانند. بلی سرزمینی که به آن‌ها (افغان‌ها/پشتون‌ها)، زمین و فضای خود را لطف کرده بود، تا آن‌ها در آن زندگی کرده صاحب مکانی برای دست کشیدن از کوچی‌گری، شوند.

اما دست تقدیر و سرنوشت با همکاری نظریه‌های فاشیزیم منتقل شده از بیرون و نوکرمآبی بعضی از خود فروخته‌های اقوام پارسی‌زبان، مشام قبیله‌گرایی افغان‌ها را با بوی فاشیزیم قومی محض آشنا ساخت و آن‌ها نیز در صدد غصب تمام سرزمین پارسی‌زبانان، به لحاظ سیاسی، زبانی، فرهنگی، هویتی، تاریخی و جغرافیایی، درآمدند. اما بحث اینجا خاتمه نیافت و در صدد حذف هویتی و ریشه‌کن نمودن پارسی و پارسی‌تباری، پارسی‌زبانی و هویت زدایی محض نیز جلو رفتند و طراح نقشه‌های مختلف برای حذف اقوام پارسی زبان و متحدان آن‌ها، نیز گردیدند.

در طول تاریخ پر فراز و نشیب جغرافیای به‌نام افغانستان نضهت‌ها، جریان‌ها، احزاب و حرکت‌های مختلف با ایدولوژی‌های مختلف مانند: دینی، مذهبی، قومی، اقتصادی و سیاسی قدم برای مبارزه اما برای اهداف نه چندان واضح، گذاشتند و یکی پی دیگری در برچیدن دشمن مشترک پارسی‌زبانان و پارسی‌زبانی ناکام ماندند (البته دستآورد‌های آنان در عرصه‌های دیگر قابل قدر است و بماند بجای خود)، و بجز از پیروزی‌های که آخر آن به نفع افغانیزم، تمام شد یا میشد، کاری از پیش نبردند و به هدف والای که همانا حق واقعی اقوام پارسی‌زبان و  اقوام متحد آن بود، به نحوه نرسیدند. تا اینکه روزگار و باز هم افغانیزیم ما پارسی‌زبانان و اقوام متحد مان را به جای کشاند که امروز حتا کوچک‌ترین حقی برای استفاده از واژه‌های پارسی را، نیز نداریم.

اما بعد از سقوط و واگذاری دولت جمهوریت که با رنگ و بوی افغانی و قبیله‌گرایی محض ملبس بود، پارسی زبانان پاک طینت به این فکر افتیدن که دیگر باید حقیقت مطلق را پذیرفت و بیان کرد. آن حقیقت اینکه دیگر ممکن نیست با افغان‌ها کشوری ساخت و زندگی مشترک نمود. بلی این همان جرقه‌ای اصیلی بود که باید سال‌ها قبل برق می‌زد و راه جدایی از افغانیزیم قوم‌گرا را در پیش می‌گرفت و رخت تعیین سرنوشت خود به دست خود را پهن می‌کرد که شوربختانه این‌طور نشد و زمان در آن وقت از دست رفت و تاریخ دوباره برای ما پارسی‌زبانان تکرار شد و سرزمین ما به کام افراطی‌ترین شکل افغانیزیم، فرو رفت.

اما خوشبختانه این پارسی‌زبانان پاک طینت با هم‌فکران و هم‌قطاران متحد خود راه نظریه‌پردازی جدایی‌طلبی از افغان‌ها را در پیش گرفتند و عزم را این‌بار محکم‌تر جزم نمودند و قدم به سمت برپایی نظریه حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان در محدوده جغرافیایی باختر بدور از هرنوع ادعای ارضی و مرزی بالای مناطق مشترک (به لحاظ تاریخی که فعلا در جغرافیای کشورهای همسایه پارسی‌زبان و غیرپارسی‌زبان قرار گرفته)، حرکت نمودند.

بلی عزیزان خواننده! از میان ماه‌ها گفتگو و بحث همه جانبه و با در نظرداشت تمامی جوانب قضایای تاریخی، دینی، جغرافیایی، سیاسی، حقوقی، هویتی، فرهنگی و زبانی در داخل جغرافیایی بنام افغانستان و با در نظرگرفتن اصول و قوانین بین المللی، منشور سازمان ملل متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقدورات حقوقی و سیاسی مهم دیگر، دخیل در موضوع، بنیاد جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان در سرزمین باختریان را گذاشتند و خدمت بلند بالای برای نسل کنونی و نسل‌های آینده اقوام پارسی‌زبان و اقوام متحد آن یعنی ترک‌تباران، نمودند و باید برای شان گفت، دست مریزاد.

این‌گونه بود که اندیشه تآسیس جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبان روی عرصه عمل آمد و این پارسی‌زبانان برای روی کاغذ در آوردن رویای ملی پارسی‌زبانانه مورد بحث، با هم به مطالعه همه جانبه پیرامونی پرداختند و بعد از ماه‌ها صحبت‌های فشرده دست به نوشتن سند راهبردی که به بیانیه راهبردی جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان در سرزمین باختریان شهره است، یازدند. بلاخره بعد از تلاش‌های تمام‌وقت یاران با وفا به آموزه‌های پارسی به این نتیجه رسیدند که تنها‌ محوریت موجود برای هبستگی اقوام پارسی‌زبان همانند تاجیک و هزاره و اقوام متحد دیگر مانند ترک‌تباران، بدور از افغان‌ها، همان اصل اساسی، زبان مشترک علمی، سیاسی، هویتی، حقوقی، فرهنگی، هنری و موسیقی، میان آن‌ها زبان شیوا و شیرین پارسی‌ست. این‌اصل را اصیلان پارسی‌زبان به محوریت ویژه تبدیل نموده و آن را هویت سیاسی پارسی نامیدند و بیانیه راهبردی جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان را حول محور آن نوشتند تا مبدل به سند اتحاد ملی پارسی‌زبان و اقوام متحد آن‌ها یعنی ترک‌تباران، برای احداث یک کشور مستقل در آینده، گردد.

هرچند اعضای بنیان‌گذار جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان در ابتدا از معدود اشخاصی، اعم از زن و مرد تشکیل شده بود. اما رفته رفته از یک نظریه تبدیل به یک جنبش سیاسی محبوب برای جوانان تحصیل‌یافته، با درک از شرایط پارسی‌زبانان، متعهد به پارسی و پارسی زبانی، هم از تاجیک‌ها، هزاره‌ها و اقوام ترک‌تبار، گردید و روز به روز به بهروزی جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان، افزوده می‌شد و تا کنون که یک‌ساله شدن این جنبش را می‌بینیم، جمع پارسی‌زبانان و اقوام متحد آن در جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان، به زیبایی بیت‌های حماسه‌ایی شهنامه فردوسی می‌ماند و در حال فعالیت برای هویت پارسی‌زبانان هستند.

در این میان جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان خطوط قرمز خود را بر مبنای عدم دشمنی با هیچ پارسی‌زبان و اقوام متحد یعنی ترک‌تباران، اصل موجودیت و صلاحیت مساوی بانوان، عدم موجودیت زندگی مشترک سیاسی با افغان‌ها، حمایت و همسویی از جریان‌ها و حرکت‌های دیگر پارسی‌زبانان، در مطابقت به بیانیه راهبردی جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان و موارد مهم دیگر، ترتیب و تنظم نموده و سرخط برای مبارزه‌های مدنی حول محوریت هویت سیاسی پارسی، دانسته و بدان پرداخته است. با نوشتن بیانیه‌ راهبردی، جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان به جذب اعضای جدید دست زد و دروازه‌های عضویت را برای جوانان پارسی‌زبان باز نموده و برای ترتیب سازمانی با قاعده بازی دموکراتیک در سطوح رهبری، تشکیلاتی و کارگروه‌های کاری،  عضویت آن‌ها را به جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان خوش آمدید گفته و خوش آمدید می‌گوید.

با سرعت روان آب زلال چشمه پارسی، جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان اقدام به ساختن ویب‌سایت جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان در سرزمین باختریان، نمود و رسما برای آگاهی‌دهی و همبستگی اقوام پارسی‌زبان و اقوام متحد آن، دست بکار شدند. نویسندگان جنش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان برای ویب‌سایت این جنبش آغاز به نوشتن مقاله‌های شان در بخش‌های تحلیلی، تاریخی، هویتی، داستانی و… نمودند. در همین حال صفحات مجازی جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان مانند فیسبوک، تویتر، یوتیوب، کلاب‌هاوس، کانال‌تلگرامی و بخش‌های دیگر نیز به فعالیت، آغاز نمودند.

در همین حال بخش بانوان جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان نیز به فعالیت‌های شان آغاز نمودند و بیانیه راهبردی زنان جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان را روی دست گرفته و هم‌چنان در عرصه حقوق زنان به فعالیت‌های همه جانبه دست یازیدند و در حال خوش درخشیدن هستند.

همان‌طوری که در بالا تذکر رفت و در بیانیه راهبردی جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان نیز درج خطوط زرین گردیده جنبش در صدد برآمد تا کار برای همبستگی اقوام پارسی‌زبان و اقوام متحد آن را به شکل عملی آغاز نماید. جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان گفتمان‌های خود را در کلاب‌هاوس مانند گفتمان: مواضع و دیدگاه‌های جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان در قبال اقوام غیرپارسی‌زبان. گفتمان: مواضع و دیدگاه‌های جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان در مورد زنان. گفتمان: نام افغانستان چه سودی برای افغان‌ها/پشتون‌ها داشته است. و گفتمان های دیگر را برگزار نمود و خوش درخشید. در همین حال جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان، برای همبستگی و رسیدگی به اختلافات ماه‌های پسین میان اقوام پارسی‌زبان یعنی تاجیک‌ها و هزاره‌ها نیز دست به طرح مسله زد و ابتکار گفتمان‌ها برای آسیب‌شناسی و راه حل‌ها برای آن را نیز بدست گرفت. که در این راستا با همسویی و همکاری با جریان های پارسی‌زبان مانند حزب گنکره ملی افغانستان و ایالات متحده خراسان حکومت در تبعید، اقدام به برگزاری گفتمان: دوپارچگی تاجیک‌ها و هزاره‌ها: چیستی ، چرایی و راه حل‌ها. گفتمان: عوامل درونی و بیرونی دوپارچگی تاجیک‌ها و هزاره‌ها. گفتمان: راهبرد‌های اعتمادسازی سیاسی میان تاجیک‌ها و هزاره‌ها، زد و در این عرصه نیز جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان خوش درخشید و توانست که جمعی بزرگی از پارسی‌زبانان را حول محور هویت سیاسی پارسی جمع نموده و مواضع‌ها را همسو بسازد. در عین حال جنبش جق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان برای ارج‌گذاری به مقام والای بزرگان تمدن پارسی نیز اتبکار برگزاری گفتمان‌های را داشت که به‌طور نمونه می‌توان از گفتمان: 90 دقیقه: نقش آفرینی‌های حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی، یاد کرد.

هرچند اعداد عمر روی کاغذ برای جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان را یک سال نشان می‌دهد. اما به لحاظ معنوی در عالم پارسی‌زبانی حول محور هویت سیاسی پارسی در مطابقت به بیانیه راهبردی خود، جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان توانسته موفقیت‌های بزرگی را بدست بیآورد و محوریت اقوام پارسی‌زبان و اقوام متحد آن را قوی‌تر و محکم‌تر بسازد. در این میان ایجاد ادبیات جدید سیاسی مانند “جغرافیای به‌نام افغانستان” و…، با نشانه قراردادن حاکمیت قرن‌واره افغان‌ها قلب فرهنگ افغانی، ادبیات جعلی، تاریخ جعلی، نام‌های جعلی، نام افغانستان جعلی و دیگر موارد تحمیلی و جعلی را نشانه رفته و خلق ادبیات جدید نموده که نمونه آن را پارسی‌زبانان در نوشته‌ها و صحبت‌های خود، بخصوص در فضای مجازی و صفحات مجازی، استفاده نموده و باعث لرزه به تن و پیکر نه چندان پربار افغانی، گردیده و هنوز به راه مبارزه خود تا زمان بدست آوردن حق و تعیین سرنوشت خودی برای خود، ادامه داده و خواهد داد. تدبیر را پیشه کرده و برنامه را چیده و قدم به قدم پیش بسوی به کرسی نشاندن اهداف جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان در سرزمین باختریان در حال حرکت هستیم. در این راستا خیلی‌ها حرکت نمودند ولی داشتن برنامه برای حرکت در سیاست تا فردای پیروزی مورد غیرقابل چشم‌پوشی‌ست که جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان با چشم‌ باز و بینا و با برنامه مدون به سمت کشور باختریان در حال پیمون راه می‌باشد. با ذکر پارسی هویت ماست و آن را پاس می‌داریم! و پاینده باید پارسی و پارسی‌زبانان این جستار را به ختم کلام می‌سپارم.

2 thoughts on “یک سال پس از بنیانگذاری جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان در سرزمین باختریان”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *