نوشته: ر. گویا


وقتی از نام افغانستان صحبت می‌کنیم یا وقتی در تغییر جغرافیا یا در تغییر هویت‌ها بحث می‌شود اول از نام آغاز می‌نماییم. شاید برای بسیاری‌ها پرسش برانگیز باشد که چرا باید از نام شروع کنیم؟ شاید بعضی‌ها بگویند نام اهمیت ندارد و هرچه باشد بالاخره یک نام است چه الف باشد یا ب یا این یا آن فرقی نمی‌کند. در حالیکه اگر ما عمیق‌تر نگاه کنیم و کمی ژرف‌تر موضوع را بررسی بکنیم، نام اهمیت خیلی اهمیت بسزا دارد در تعیین هویت و در چگونگی شکل دهی رفتار و پدیده‌ها و موضوعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ودر کل تمام روابط و پدیده‌های که ما در سطح یک جامعه یا در سطح یک کشور حتی در سطح منطقه و جهان می‌توانیم داشته باشیم.

اسم نخستین گام در ایجاد ارتباط انسانی بین افراد است. برعلاوه مهمترین گام برای پیوند اجتماعی همین اسم و نام است که ما به اساس آن روابط ایجاد می‌نماییم و پیوند‌های اجتماعی و انسانی ما شکل می‌گیرد. مهمترین عنصر در تعیین هویت مستقل از نام است و از اسم آغاز می‌گردد. وقتی از هویت یا اسم بحث می‌کنیم در کل دو نوع هویت داریم؛ یکی هویت ظاهری است که متشکل از موقعیت‌های جغرافیایی و فزیکی است که ما با کدام نوع جغرافیا یا چی نوع سرزمین و محیط فزیکی ارتباط داریم. در پهلوی آن هویت غیرظاهری یا عمیق‌تری داریم که آن بحث فرهنگی است که ما به کدام بستر فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی، و حتی اقتصادی تعلق و ارتباط داریم. اسم است که می‌تواند هویت و ارتباط این موارد را ایجاد کند. پس به این اساس اسم و هویت ما است که بر مبنای آن قضاوت‌ها، خاطره‌ها، تأثیرات و بالاخره تمامی کنش‌های اجتماعی و فردی و روابط انسانی ما شکل می‌گیرد.


یکی از دانشمندان انسان‌شناس به نام داکتر ناصر فکوهی در مقاله‌ای « نام‌ها و فرهنگ ها» خاطر نشان می‌نمایند که نام‌ها یکی از پر اهمیت‌ترین ابزار است که ما برای تحلیل فرهنگ‌های خود آن را در دست داریم و از آن استفاده می‌کنیم. فاصله میان مفهوم ‌ایدیولوژیک و هژمونیک و تعریف عمومی نام در یک نظام اجتماعی همگی مواردی هستند که باید به آن‌ها توجه کرد. وی می‌افزاید با اینکه نام ابزار‌های قراردادی زبان هستند اما در عمل به دلیل درونی‌شدن در نظام ذهنی افراد بسیار فراتر از آن می‌باشند.
بنابراین اسم فراتر از یک موضوع قراردادی لفظی بوده و اهمیت فراوان روی شکل‌گیری هویت ما دارد. در جغرافیای افغانستان فرهنگ‌های مختلف وجود داشته و اینجا مهد و مکان عبور و مرور مدنیت‌های درخشان در طول تاریخ بوده است، همین جغرافیای فعلی که به نام افغانستان مسمی است همیشه یک نقطه وصل بین تاریخ‌های درخشان و همچنان مدنیت‌های بزرگ بوده است. اما متأسفانه حداقل در همین صد سال اخیر می‌بینیم که یک نوع ستیز با گذشته‌ی چند هزار ساله‌ی این جغرافیا به‌شدت روی دست بوده است. تیم حاکم یا گروه که قدرت و حاکمیت را در این مدت در اختیار داشته، همیشه در تضاد با گذشته فرهنگی، تاریخی، سیاسی و حتی زبانی که پارسی تبار‌ها یا در کل زبان فارسی در این خطه جغرافیایی داشتند، بوده است و به نحوی کوشش کرده‌اند که سلطه و هژمونی خود را بالای دیگران یا به اجبار یا به رضا تحمیل کنند. امروز با به قدرت رسیدن طالبان و حاکمیت مطلق افغانی می‌بینیم که در این کارشان تا حدی موفق نیز بوده‌اند.

فضای حاکم فعلی در کشور، فضای افغانی و پشتونی است؛ حس افغان بودن و اطلاق جبری کلمه افغان به سایر اقوام در این خطه جغرافیایی خیلی فایده‌ها به افغان‌ها (پشتون‌ها) داشته است. آن‌ها توانستند که اسم این جغرافیا و هویت ساکنین آن را به نحوی به نفع خودشان استثمار کنند و یک نوع حس خود برتربینی و خود اکثریت‌بینی را نسبت به سایر اقوام و سایر زبان‌های که در این جغرافیا وجود دارد بوجود آورده است. می‌بینیم که امروز بازتاب آن در بخش سیاست، پالیسی‌های دولت داری، فرهنگی، تاریخی و سایر بخش‌های می‌توانیم ببینیم که سیاست هژمونی قومی، تک قومی، تک جنسی و همچنان تک مذهبی است.  از لحاظ فرهنگی نیز می‌بینیم که یک فرهنگ آمیخته با یک نوع بدویت قبیلوی و آمیخته با ارزش‌های که در ظاهر ادعای اسلامیت دارند اما در حقیقت ضد اسلام اند. ما دیدیم که تمام کشور‌های اسلامی در کنفرانس‌های مختلف آن‌ها را نکوهش کردند و از سیاست‌های آن‌ها در مقابل زن‌ها انتقاد کرده و آن را خلاف اسلام خواندند.

وضعیت که متأسفانه فعلا برای زن‌ها بوجود آمده یک حالت بردگی مطلق و به گفته آن‌ها یا «په کور» یا «په گور» است. این موضوع منشأء از برداشت و پیشینه و هویت فرهنگی افغان‌ها دارد که در آن زن یا در خانه باشد یا در گورستان. این هویت متأسفانه بیشترین قربانی را از زنان غیرپشتون یا پارسی تبار می‌گیرد که در حالت بسیار بد انسانی به‌سر می‌برند چه آن‌های که بدبختانه از کشور متواری شدند و چه آنهای که در داخل کشور حضور دارند و علیه وضعیت موجود مبارزه می‌کنند.


زنان پارسی‌تبار در طول بیشتر از یکسال با اینکه سختی‌ها و مشکلات زیادی را پشت سرگذاشتند اما با آنهم به مبارزات‌شان هنوز هم ادامه می‌دهند. متأسفانه آموزش بند است، زن‌ها از جامعه کاملاً حذف شده‌اند، زنان که واقعاً صاحب‌نظر و دانشمند بودند و می‌توانستند نقش مفیدی را در تمام عرصه‌های اجتماع داشته باشند.

تفاوت زن و مرد فقط در جنس است اما هر دو انسان هستند و هیچ برتری نسبت به یکدیگر ندارند الی تقوا که خداوند خودش آن را در کلامش فرموده است. هر دو مسئولیت‌های برابر در جامعه دارند حتی یک زن بیشتر از یک مرد مسئولیت دارد که باید در مقابل آن تعلیم کسب کند و توانمند باشد. ولی شوربختانه می‌بینیم جامعه ما امروز یگانه کشوری است که در تمام دنیا زن‌ها از همه حقوق ابتدایی خود محروم هستند و زن‌ها در طول تاریخ به خاطر موضوع فرهنگ قبیلوی و فرهنگ بدوی که قوم افغان و قوم پشتون داشته و آن به نحوی بالای تمام ساکنین غیر افغان تحمیل شده، مردم را به گروگان گرفته و زن‌های پارسی تبار فعلا در بدترین حالت تاریخی قرار دارند. و این همه برمی‌گردد به موضوع هویت و پالیسی‌های که افغان‌ها برای تحمیل هویت آغاز گردید و امروز کسی نمی‌تواند علیه سیاست‌های آن‌ها‌ ایستاد شود حتی پاکستان به طرفداری آن‌ها می‌گوید که وضعیت موجود فرهنگ آن‌ها است. این موضوع به افغان‌ها فایده‌های فراوان داشته که امروز هژمونی قومی و قدرت انحصاری را برای‌شان بوجود آورده است که بیشترین ضربه برای پارسی زبانان در طول تاریخ بوده و است.


اسم از شخص شروع الی اسم کشور و هویت که تحت نام قوم یا ملیت بالای انسان گذاشته می‌شود تأثیر بسزایی بالای شخصیت دارد. هر اسم که ما به آن تعلق داشته باشیم چه تعلق فزیکی یا جغرافیایی باشد یا غیر فزیکی باشد مانند تعلق هویتی، مستقیماً تأثیر دارد بالای نحوه شکل‌گیری شخصیت ما. اسم معرِّف شخصیت فرهنگی، سیاسی، و تاریخی فرد و جامعه می‌باشد. نه تنها به یک فرد بلکه به تمام افراد شامل در یک اجتماع، اسمِ آن‌ها هویت می‌بخشد و این هویت می‌تواند فرهنگی، تاریخی، سیاسی یا جغرافیایی باشد. اسم آیینه‌ی تمایلات فکری و مناسبات اجتماعی در لایه‌های مختلف جامعه می‌باشد. اسم تأثیر بسیار بالای روان انسان‌ها دارد زیرا ما انسان‌ها از لحاظ روانی فطرتاً حس تعلق داریم، حس تعلق به گروه و تعلق به فرهنگ و گذشته تاریخی اجتماع خود داریم. از لحاظ روانی ثابت شده است که این موضوع بالای نحوه شکل‌گیری شخصیت، رفتار و افکار انسان و بالای تمام کنش و واکنش‌های که اشخاص یا افراد جامعه با یکدیگر می‌داشته باشند، رابطه مستقیم دارد.

می‌توانیم بگوییم که نخستین گام برای تغییر فرد و برای تغییر یک کشور، از هویت فرد آغاز می‌شود. وقتی شخصی می‌خواهد از حالت فعلی به حالت بهتر یا ‌ایدهآل تغییر بکند ضرورت به یک هویت دارد که آن را دریافته و به آن حس تعلق پیدا بکند، حس تعلق به هویت فرهنگی و سیاسی و جغرافیایی و اجتماعی خود پیدا بکند. در آن صورت است که می‌تواند تحول را بوجود بیاورد و تغییری را رقم بزند. ما پارسی‌تباران هویت خیلی گران‌بها و ارزش‌های بسیار والای فرهنگی و تمدنی داریم. ما در طول تاریخ در دوره‌های مختلف، زن‌ها در سطح رهبری و حتی جبهات داشته‌ایم. ما پارسی تباران ارزش‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی ارزشمند چندین هزارساله داریم که در حقیقت این تاریخ چند هزارساله افغانستان میراث ماست و ما ادعایش را داریم و باید داشته باشیم.

در حال حاضر فرهنگ بدوی افغانی در کشور ما حاکم بوده و باعث تمسخر در سراسر دنیا شده است، هر کسی بشنود اصلاً باور نمی‌کند که در شرایط فعلی موضوع مورد بحث برای گروه حاکم این است که آیا زن درس بخواند یا نه؟ و یا این که آیا لازم است علوم دنیایی مثل فزیک و کیمیا وغیره را فرا بگیریم یا نه؟ بسیار جای تمسخر و تأسف است اما متأسفانه همین حقیقت فرهنگ افغانی و پشتونی بوده و است. ولی ما خود را به آن منسوب نمی‌دانیم زیرا گذشته و هویت بارز خود را داریم و کافیست تا آن را احیا بکنیم و در عمل پیاده بسازیم. تحول از افراد شروع می‌شود و تحول در افراد از تحول فکر شروع می‌شود. وقتی از لحاظ فکری و ذهنی، همه پارسی‌زبان‌ها هویت فرهنگی و تاریخی خود را قبول و باز بیابند، بدون شک که تأثیرات آن در رفتار و در سطح وسیعتر در تمام بخش‌های جامعه شکل می‌گیرد. این موضوع دور از انتظار نبوده و خیلی هم واقعی و عملی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *