نوشته: ط. ا. ح
در جامعه ما دین حقیقتی انکار ناپذیر است؛ اما عرف و سنت حاکم بر فهم قبیلهای، نفوذی عمیق بر اعتقادات دینی ما دارد، مردمان سرزمین ما در باور دین، عرف، سنت و قبیله عمیقاً محصور هستند، به همین دلیل در طول تاریخ هیچگاهی خلاف آموزههای دینی و سنتی را برنتابیدهاند.
اشغال کشور توسط شوروی نمونه بارزی از دینداری مردمان سرزمین ما است که نتوانسنتد، حکومت غیر اسلامی را تحمل کنند. لذا بر محور جهاد جمع شدند تا از ارزشهای دینی، فرهنگی و عرفی خویش دفاع نمایند.
مسلماً جهاد هزینه میخواست و مجاهدین با دستان خالی و بدون امکانات مادی، توانایی جنگ و جهاد را در مقابل ابر قدرت زمان نداشتند، لذا تمویلکنندگان مجاهدین ضمن اینکه از نظر مادی آنها را تحت تأثیر قرار دادند، به نوعی متأثر از افکار و عقاید خویش نیز ساخته بودند، تا جایگاه فردای خویش را در در جغرافیای به نام افغانستان حفظ کنند. بیشتر از همه ایران، پاکستان و عربستان بانی فکری چهرههای جهادی بودند؛ اما امریکا، تمویلکننده اصلی جهاد در جغرفیای به نام افغانستان، با توجه به تحولات سالهای پس از جهاد، سیاست طولانی مدتی را در در جغرافیای به نام افغانستان جستجو داشت.
از آن جایی که در در جغرافیای به نام افغانستان تنوع قوم، زبان و مذهب است، و مردمان سرزمین ما در مدت چند قرن اخیر به سبب ناکاراییها و بیکفایتیهای دولتهای بر سر کار آمده، توانایی حضور یکسان اجتماعی را نداشتند، پراکنده گی جهاد بر اساس قوم و زبان و منطقه شکل گرفت، و چهره جهاد اسلامی را به گروهها تقسیم کرد. ائتلافهای هفتگانه شکل گرفت و نهایتاً ائتلاف دیگری بر مرکزیت شیعه ایجاد شد. در واقع هدف عموم در ابتدا جنگ علیه تجاوز شوروی بود.
تا این که در سال ۱۳۷۱ شمسی حکومت کمونیستی به دست مجاهدین سقوط کرد.
تسلط مجاهدین بر کابل و به دست گرفتن قدرت توسط جهادیها چهره جهاد در انظار عموم را طور دیگری نشان داد.
جریان ناتمام نظام قبیلهگرایی در در جغرافیای به نام افغانستان سبب گردید که رهبران جهاد نتوانند گروههای جهادی را منسجم کرده، مدیریت واحد کنند؛ لذا هر گروهی بر محور قوم، قبیله، زبان و مذهب چرخید و برای اعتلای قوت قبیلهای خویش صدا بلند کرد و رهبری گروه مقابل را برنتابید.
اولین صدای مخالف از گلبدین حکمتیار بلند شد؛ مرد پرآوازه دوران جهاد و بلندترین قدرت جهادی قبیله که تحمل رهبری تاجیک تباران را نداشت.
کم کم انگیرههای قومی و سمت و سوهای زبانی و منطقهای فراگیر شدند، و نوعیت جهاد و مقاومت را خدشه دار ساختند،
تا این که رسواترین جنگ خانه گی را رقم زدند، و مصیبت افشار را خلق کردند.
در حادثه افشار، تمامی طرفهای درگیر ملامت بودند، تبرئه شخصی و یا گروهی جفایی بزرگ بر حقیقت تاریخی است. حزب وحدت مردم منطقه را سپر قرار داد؛ فرمان حمله توسط دولت صادر شد، اما کشتار غیر نظامیان توسط افراد وابسته به سیاف به دلیل تعلقات افراطی مذهبی بیشتر صورت گرفت.
وقوع چنین جنگهای، ناکارایی دولت مردان جهادی را نمایان کرد. رهبران جهاد نتواستند عقدههای را که در طول تاریخ خفه کرده بودند، نابود سازند؛ با وجودی که پشتونها در طی سه صد سال بر اریکه قدرت بودند و تمام اختیارات حکومتی را درست داشتند، اما هنوز در جایگاه اجتماعی و هویت فرهنگی با تاجیکان احساس برابری نداشتند. تاجیکان خود را وارث اصلی سرزمین در جغرافیای به نام افغانستان دانسته هویت فعلی را جعلی دانسته و تحمل ادامه حکومت پشتونی را نداشتند؛ هزارهها بدلیل اعتقادات مذهبی و تحریف هویتشان در زمان عبدالرحمن خان از جایگاه طبیعی اجتماعی محروم بوده و خواهان اعاده حیثیت اجتماعی بودند.
رهبران جهادی نه تنها توانایی محو و مهار چنین باورهای را نداشتند، بلکه در ایجاد چنین عقدههای در نهاد طرفدارانشان تلاش کردند، و نهایتاً بر نبردهای نابرابر و تنظمی مجبور شدند و به بهانههای مختلف به سرکوب رقبای جهادی پرداختند؛ شهر کوچگ کابل را به چندین قسمت تقسیم کرده، خانه جنگی را آغاز کردند.
رهبران جهاد نه تنها باسیاست مفتضحشان ارزشهای اسلامی را نادیده گرفته و چهره جهاد را مخدوش کردند، بلکه ملتی را تا امروز آواره، بدبخت، پریشان و دربه در ساختند، و در جهان چهره کریه از مردم افغانستانی معرفی کردند، و باعث شدند که گروه افراطی طالب سر بر آورد.
بعد از این که طالبان مدتی بر اریکه قدرت نشستند، امریکا با مداخله نظامی یک شبه بساط طالب را برچید، و زمینه ایجاد یک توافق نامه عموی را مهیا کرد؛ مجاهدین با توافق هم وارد دوران جمهوریت شدند ولی این دوره نیز با فرازو فرودهایش خیلی زود سپری گردید، زیرا سیاست رهبران جهاد در در جغرافیای به نام افغانستان بیش از حد منفعت طلبانه شد. رهبران جهادی خیلی راحت در اختیار دیگران قرار گرفتند؛ به آسانی معامله کردند و به ارزانی فروختند و باعث شدند که دوباره میدان سیاست به گروه افراطی طالب سپرده شود.
طالب با همکاری نهادهای نامعلوم بدون استثنا تمامی افراد و گروههای مخالف را از صحنه سیاسی به دور کرد و خود تمامی قدرت را بدست گرفت.
امروزه طالب با روی کرد (تفرقه بینداز حکومت کن) بازی سیاسی خطرناکی را بر علیه اقوام هم تبار در جغرافیای به نام افغانستان به راه انداخته است، جنگهای دوران جهاد را نشانه گرفته بر ذهنیت اجتماعی از طریق صفحات مجازی تأثیر افکنی دارد. در این میان تأسفآور دید روشنفکران اقوام است، که در چنین برههی حساس، ذهنیت منفی را تبلیغ میکنند و افراد جامعه را بیش از پیش به سقوط ارزشهای ملی گرایی میکشانند و گرداب هولناکی را پدید میآورند، و با القاب بادبدبه شخصیتهای پر نفوذ یک دیگر را به سخریه میگیرند.
آیا در چنین برهه زمانی میتوان گفت گروهی از گروههای جهادی در دوران جنگ به ویژه واقعه المناک افشار بیگناه بودند؟
آیا در این چنین زمانی ضرورت است که کینهها و دشمنیها را تازه کنیم و بر علیه همدیگر خط و نشان بکشیم؟
آیا میتوان گفت که عناوین و القاب پر طمطراق شخصیتهای تنظیمی بر مزاج عموم افراد جامعه به ویژه گروههای که از همدیگر آسیب دیدهاند خوشایند است؟
ضرورت است که برای حفظ موقعیت فعلی خود گذشته منفور را فراموش کنیم و خود را میراث دار جهاد ندانیم. هیچ کسی خالی از اشتباه نیست و هیچ گروه جهادی بیگناه و معصوم نبود. بگذاریم تا عدالت در زمان خودش حق را از باطل تفکیک کند بدون این که دراندیشه ما حساسیت ایجاد کند.