نظم سیاسی پارسی در برابر نظم سیاسی پشتونی/ افغانی
نوشته: دکتر محمد باختریان
سخن در باره نظم سیاسی در فلسفه سیاسی بسیاراست. در این روزنگار به ژرفای آن نمی رویم، بلکه فقط از نظم سیاسی، مفهوم سلسله مراتب قومی قدرت را در نظر داریم. با این پرسش که در سلسله مراتب نظم سیاسی پشتونی، جایگاه پارسی زبانان (تاجیکان، ایماق ها، هزاره ها ، تاتارها و … در کجای هرم قدرت قرار دارد.
قصه نظم سیاسی پشتونی یا به عبارت دیگر بی نظمی سیاسی پشتونی/ افغانی طولانی است. ما فقط از آن روز که این سرزمین در اثر تلاش ممتد استعمار هندبریتاتوی نام جعلی افغانستان را به خود گرفت، آغاز می کنیم، یعنی سال ۱۸۸۰ یا ۱۸۸۱ .
در نظم امیر عبدالرحمن خانی ۱۸۸۰ – ۱۹۰۱
به عنوان بنیادگذار و نظریه پرداز نظم سیاسی پشتونی/ افغانی، هرم قدرت این گونه است:
خاندان محمد زایی، قبیله درانی، قبیله غلجایی، تاجیک، اوزبیک، هزاره به مثابه برده.
در نظم سیاسی امیرحبیب الله سراج المله (۱۹۰۱ – ۱۹۱۹) عین ساختار تقسیم هرمی قدرت ادامه پیدا می کند و هیچ تفاوتی در آن دیده نمی شود.
در نظم سیاسی امانی (۱۹۱۹ -۱۹۲۹) با وجود مشروطه خواهی تغییراتی اندکی به وجود آمد و یک تاجیک به مقام وزارت خارجه رسید، اما اصل هرم دست نخورده باقی ماند، به جز اینکه بردگی ملغا اعلام شد و هزاره ها از بردگی رهایی یافتند.
در نظم سیاسی تاجیکی ، امیر حبیب الله کلکانی ، هرم قدرت تحول عمیق یافت: تاجیکان، پشتون ها، اوزبیکان و هزارگان.
اما این نظم چنان بدعت تلقی شد و چون اصل نظم را در مالکیت پشتون ها می دانستند، با این نظم در همکاری استعمار بریتانیا در آویختند و آن را ساقط کردند.
در تمام دوره نادر خانی و ظاهر خانی (۱۹۳۰ – ۱۹۷۲) هرم قدرت عبدالرحمن خانی بازسازی و احیا می شود: خاندان سلطنتی، قبیله درانی، قبیله غلجایی، تاجیکان، اوزبیکان و هزارگان.
در دوره داودخان (۱۹۷۲ – ۱۹۷۸ ) نظم سیاسی سلطنتی محفوظ است، حتی انحصاری تر می شود. چون داود خان در عین حال رئیس جمهور و صدراعظم است. چند وزیر پرچمی تاجیک کودتاچی در آغاز به وزارت می رسند، اما به زودی خلع قدرت و حذف می شوند.
در دوره کمونیستی (۱۹۷۸ – ۱۹۹۱ ) تحول عمیق انقلابی رخ می دهد، اما راس هرم قدرت همیشه یک پشتون است، با آنکه ببرک کارمل یک تاجیک اصیل است، اما او هویت قومی خود را پنهان می کند، و در هویت پشتونی و در سایه تخلص پشتونی زندگی می کند. اگر ببرک کارمل را پشتون بدانیم، ساختار هرم قدرت قومی در دوران کمونیستی این گونه است:
پشتون (قبیله غلجایی)، تاجیکان، هزارگان، اوزبیکان و ….
اگر ببرک کارمل را تاجیک بدانیم، در دوره او هرم قدرت اینگونه است: تاجیک، پشتون، هزاره، اوزبیک و ….
در دوره مجاهدین (۱۹۹۱ – ۱۹۹۶ ) هرم قدرت تغییر می کند، نظم سیاسی تاجیکی می شود، این گونه: تاجیک، پشتون، هزاره و اوزبیک و …
در دوره امارت طالبانی اول (۱۹۹۶ – ۲۰۰۱) ساختار هرم قدرت عبدالرحمن خانی دوباره احیا می شود: پشتون (غلجایی و درانی)، تاجیک، اوزبیک، اقوام دیگر، هزاره ها …
در دوره پسایازده سپتامبر ( ۲۰۰۱ – ۲۰۱۲ ) دوره کرزی، هرم قدرت این گونه است: پشتون ، تاجیک، هزاره و اوزبیک ، نورستانی، و سایر اقوام.
در دوره اشرف غنی ( ۲۰۱۴ – ۲۰۱۹) هرم قدرت این گونه است: پشتون با انحصار اختیارات اوزبیک، تاجیک، هزاره و سایر اقوام.
در دوره دوم اشرف غنی ( ۲۰۱۹ – ۲۰۲۱ ) هرم قدرت این گونه است: پشتون با انحصار اختیارات، تاجیک، هزاره، اوزبیک و سایر اقوام.
دوره امارت دوم طالبانی (۲۰۲۱ – ۲۰۲۲) دو باره نظم سیاسی سلسله مراتبی امیر عبدالرحمن خان زنده می شود: پشتون (غلجایی و درانی) با انحصار قدرت، اوزبیک، تاجیک، نورستانی، سایر اقوام و هزاره .
اصل اساسی این است که در تمام این ۱۵۰ سال کم و بیش، بازی در میدان نظم سیاسی پشتونی / افغانی است چون نام کشور افغانستان است. هویت افغانی و پشتونی است. جهان پشتون/ افغان را به رسمیت می شناسد. پس تاجیکان و درمجموع پارسی زبانان با وجود موفقیت در چند مقطع زمانی، گرفتار چرخه خبیثه سقوط از راس و وسط هرم قدرت به قاعده هرم قدرت هستند.
قاعده این است که پارسی زبانان تا قیامت اگر در چارچوب نظم سیاسی پشتونی/ افغانی مبارزه سیاسی کنند، شاید بتوانند خیزشی به راس و وسط هرم قدرت داشته باشند، اما دوباره به قاعده هرم قدرت پرتاب می شوند و سرکوب می شوند.
طرح اساسی این است که (نظم سیاسی پارسی، در برابر نظم سیاسی پشتونی)، یعنی اینکه باید چارچوب و قاعده را ویران کنیم. خود میدان سیاسی پارسی خلق کنیم و قاعده مشارکت سیاسی عادلانه را به وجود بیاوریم در سرزمین مستقل پارسی زبانان که در آن پشتون حضور نداشته باشد.
پشتون ، قاعده سیاسی را قبول ندارد، راه فقط یکیست: تشکیل کشور مستقل پارسی زبانان و ایجاد نظم سیاسی پارسی مستقل.
خردورزی های پارسی زبانانه مجموعه تاملاتی است که برای رؤیای ملی پارسی زبانان می اندیشد.