آیا كانال قوشتپه ادامه همان سياست كمپني هند شرقيست؟

نوشته: اولیا جلالی

شايد روزي كه اولين كشتي حامل انگليسي ‌ها در سواحل هند پهلو مي ‌گرفت، هيچ كس فكرش را نمي ‌كرد كه روزي بازرگانان انگليسي نه تنها حاكم شبه قاره ای هند شوند، بلكه تاثيري هميشگي را بر فرهنگ اين كشور باقي بگذارند.

ممکن اين موضوع كه زبان فارسي حدود (700) سال در هند ريشه داشته و (350) سال زبان رسمي اين كشور بوده براي بسياري ما نا شناخته باشد. انگليسي‌ ها كه به‌ درستي يكي از بزرگترين مشكلات ‌شان را براي سيطره بر هند، فرهنگ آميخته به زبان فارسي را مي ‌ دانستند، دنبال يك راه كار اجرايي براي حل اين مشكل بودند؛ شايد به همين دليل بود كه آن ها، سال‌ ها پیش از اعلام رسمي الحاق خاك هند به بريتانيا، ابتدا زبان رسمي اين كشور را که فارسی بود، به انگلیسی تغيير دادند.

داستان حضور انگليسي در هند، تاسيس كمپنی هند شرقي و الحاق اين كشور به ملکیت ملكه انگلیس ختم نمي‌شود؛ آنها مي ‌دانستند كه با تغيير زبان رسمي هندي ‌ها، جاي پاي خود را در اين كشور پهناور حفظ خواهند كرد.

اما سوال اساسی این است که پاي انگليسي ‌ها، چگونه به کشور پهناور هند باز شد؟

مردم انگلیس در غذا های شان بیشتر حبوبات و سبزی جات به ویژه مرچ استفاده می کردند و این ماده ها را از هالند وارد می کردند؛ به مرور زمان هالندی ها قیمت مرچ را افزايش دادند، اين دليل ساده باعث شد كه انگليسي‌ ها فكر آمدن به شرق جهان يعني هند و آب‌ هاي اطراف آن را در ذهن خود پرورش دهند؛ رفتن به كشوري كه از نظر كشاورزي و منابع معدني آن قدر غني بود كه انگليسي‌ ها حتا فكرش را هم نمي ‌كردند.

توماس استيفن يك كشيش مسيحي، اولين تبعه انگليس بود كه در سال(1579م) پايش به شبه قاره ای هند باز شد؛ گزارش‌ هاي روزانه كشيشي كه در آن دوران وارد حيطه تجاري پرتغالي‌ ها (آن زمان پرتغالي‌ ها مبادلات تجاري وسیع و گسترده ‌اي در هند داشتند) شده بود، انگليسي ‌ها را روي هند حساس كرد.

در سال (1600م) بيش از (200) تن تاجران انگليسي در خواست تاسيس يك كمپنی تجاري را به اليزابت ملكه وقت انگلیس دادند و او نيز در همان سال با تاسيس كمپنی هند شرقي براي بهره ‌گيري از منابع بارزگانی هندی موافقت كرد؛ شايد خود ملكه انگليس هم تصور نمي‌ كرد كه تنها (200) سال بعد اين كمپنی به عنوان يكي از اصلي ‌ترين بازو هاي استعمار گري جزيره ای غربي اروپا تبديل شود.

انگليسي ها با تاسيس كمپنی هند شرقي آخرين تير خود را براي رهايي از يك بحران بزرگ اقتصادي رها كردند؛ آن ها خوب مي ‌دانستند كه رقباي ديگر يعني هالند، پرتغال و فرانسه به راحتي راه را براي ورود آن ها به شبه قاره باز نخواهند كرد.

جيمز لانكستر به عنوان مسئول کمپنی عازم هند شد و همانطور كه انتظار مي‌ رفت ورود انگليسي‌ ها با عث تحريك هالندي ‌ها و پرتغالي‌ ها كه زودتر به آسيا رسيده بودند، شد.

به مرور سفرهاي تجاري انگليسي ‌ها به هند و سعت بيشتري پيدا كرد و به يكي از پرسود ترين تجارت‌ هاي اين كشور تبديل شد به نحوي كه در سال (1616) و نزديك به دو دهه پس از تاسيس، كمپنی خود را به غول مالي اروپا تبديل كرد؛ حالا انگليسي ‌ها كه ارزش منابع تجاري هند و به ويژه ادويه را فهميده بودند، مي خواستند جاي پاي خود را در اين كشور از طريق ارتباط گرفتن با حاكمان اين كشور محكم‌ تر كنند.

اين ماموريت به “سر توماس رو” سفير جميز اول پادشاه انگليس داده شد تا به ملاقات پادشاه هند “جهانگير پادشاه” گوركاني برود؛ ماموريت توماس با موفقيت همراه بود و پادشاه فارسي زبان هند كه شايد از نیت پلید و شوم انگليسي ‌ها هرگز آگاه نبود، يك امتياز ويژه را تقديم تازه واردها كرد.

جهانگير زمانی تحایف پيش كش‌ هاي گسترده ای در بار انگليس را ديد، “سر توماس” را با نامه ‌اي قابل تامل راهي درباره پاد شاه انگلستان كرد: “به همه بندرها و مملكت‌ هاي قلمرو خود فرمان داده ‌ام تا پذيراي هر بازرگان از ملت انگليس باشند كه ايشان دوستان من ‌اند؛ نه پرتغال نه هيچ ‌كس ديگر حق تعرض به آن ‌ها را ندارد، من به هر يك از والی یان فرمان داده‌ ام تا حلقه به گوش آن‌ ها باشند؛ تا هر چند و چون كه خواستند بخرند، بفروشند و ببرند به كشور شان. براي اثبات مهر و دوستي ما، من ميل دارم تا اعليحضرت مهستي، بازرگانانش را فرمان دهد تا با كشتي‌ هاي خود هر تحفه و كالاي نفيسي كه مناسب كاخ من است بيا ورند؛ و اين كه هر از گاهي نامه‌ اي شاهانه به من بنويس، تا شايد من هم با سلامت و موفقيت تو در كارها شادي ‌ام را باز يابم؛ جاويدان و ماندگار دوستي ما.

برخي مورخين معتقد بودند كه دربار گوركاني براي در امان ماندن از تجاوزات گاه و بيگاه پرتغالي‌ها، به انگليسي‌هاي تازه وارد كه ظاهراً فقط براي تجارت به هند آمده بودند، روی خوش نشان دادند؛ اما دو قرن بعد دوستان آن ‌روز پادشاه گوركاني، روي ديگر سكه را به نمايش گذاشتند.

انگليسي‌ها به مرور سعي در حذف ديگر رقيبان خود از عرصه تجارت داشتند و توانستند در اواسط سال (1700م) پرتغالي‌ها را تا حد زيادي از هند خارج كنند و اداره برخي امور مهم در اقتصاد اين كشور را به دست بگيرند؛ اما در اين زمان انگليسي‌ها ديگر آن دوستان مهربان سال‌ هاي ابتدايي نبودند؛ انتقال منابع غذايي به اروپا و گرفتن ماليات از هندي‌ها توسط كمپنی هند شرقي، سرآغاز يك قحطي و گرسنگی بزرگ در برخي شهرهاي شبه قاره شد و در سال هاي (1770تا 1773م) بيش از 10 ميليون هندي بر اثر قحطي و گرسنگی جان خود را از دست دادند.

سلسله گوركانيان، حاكمان هند از اوايل سال (1500م) از نوادگان تيمور ودارای تبار ترک كه به سبب حضور فرزندان تيمور در سر زمین فارس و تاثير گرفتن از فرهنگ فارس ها، ضمن مسلمان شدن، زبان فارسی را نيز در ميان خود رواج دادند.

اين ترويج زبان فارسی در دوران حكومت گوركانيان بر هند نيز گسترش پيدا كرد و زبان فارسي به زبان اصلي مردم هند در دوران حكومت(350) ساله گوركانيان تبديل شد.

دوران اوج شكوفايي زبان فارسي در هند به دوره اكبر شاه گوركاني (1556-1605 م) باز مي گردد؛ به گونه ‌اي كه در اين دوران، رونق زبان فارسي در هند به حدي بود كه حتي شاعران فارسی زبان از کوشه وکنار سرزمین های شان نيز به شبهه قاره هند مهاجرت مي‌ كردند.

اقدام قابل توجه پادشاه گوركاني اين بود كه دستور داد برخي كتاب‌ هاي مهم هندوان از زبان سانسكريت به نظم و نثر فارسي ترجمه و همچنين محيطي امن براي شاعراني كه از فارس به سمت دولت گوركاني هجرت مي ‌كردند، ايجاد شود؛ شايد بتوان گفت كه دوران حكومت فارسي زبانان گوركاني در هند در واقع اين كشور را به بهشت شاعران و اديبان فارسي تبديل كرده بود.

اما حضور انگليسي ‌ها در قالب كمپنی هند شرقي در شبه قاره، نقطه آغازي بر پايان دوران طلايي ادبيات فارسي در هند بود؛ انگليسي‌ ها در همان ابتداي حضور خود متوجه تاثير شگرف زبان فارسي و اسلام بر فرهنگ مردم هند شده بودند به گونه‌ اي كه مورخ يهودي انگليسي برايان گاردنر در كتاب “كمپنی هند شرقي” پيرامون فرهنگ و زبان فارسي در هند مي‌نويسد: “شگفتي آور نيست اگر زبان فارسي در هند فراگير شد ويژگي‌ هاي مشترك قومي و فرهنگي و پيوندهاي دير پاي اين دو قوم آريايي مي‌ توانست چنين زمينه‌ ي تاريخي را فراهم آورد.” اين رازي است جاودانه كه در زبان فردوسي و سعدي، مستتر است؛ رازي كه امپراتوري انگليس را به حذف و نابودي آن واداشت.

اگر چه كتاب منتشر شده از سوي اين مورخ يهودي انگليسي از نظر برخي مورخان با تحريف‌ هاي گوناگوني همراه بوده ولي روايت وي از نوع نگاه انگليسي ‌ها به زبان فارسي در ابتداي ورود شان به هند، با واقعيت‌ هاي عملكردي كمپنی هند شرقي به عنوان نماينده انگليس در شبه قاره كاملا هم ‌خواني دارد.

انگليسي ‌ها كه طي سال هاي (1600تا 1800م) تقريبا تمامي هند را به تصرف خود در آورده بودند در سال (1836م) توسط “چارلز تري ويليان” زبان انگليسي را به عنوان جايگزين زبان فارسي در هند اعلام كردند؛ اقدامي كه پس از انقراض حكومت گوركانيان به صورت جدي تري دنبال شد و پس از آن هندي‌ ها مجبور بودند كه براي انجام مراودات تجاري (كه همگي در دست كمپنی هند شرقي بود) به زبان انگليسي صحبت کنند و بنویسند.

به مرور زمان هندي‌ ها، رسماً مستعمره انگلستان محسوب مي‌شدند، مجبور بودند براي ادامه زندگي خود زبان مهاجراني را ياد بگيرند كه ابتدا فقط براي تجارت به هند آمده بودند؛ انگليسي‌ ها براي این که راه‌ كار شان براي حذف زبان فارسي از ميان هندي‌ ها بهتر نتيجه دهد، زبان اردو را نيز در برخي نواحي هند ترويج دادند تا ضمن ريشه كن كردن زبان فارسي، بتوانند از اختلافات قومي نيز براي پيشبرد اهدافشان بهره‌ مند شوند.

انگليسي ‌ها آخرين تلاش هندي ‌ها را در سال (1857م) براي باز پس‌ گيري استقلال شان را در مدت كوتاهي و با استفاده از توانمندي نظامي بشدت سركوب كردند و با كشتار مردمي كه به رهبري بهادر شاه آخرين پادشاه كوركاني عليه انگليسي‌ ها قيام كرده بودند، به كار سلسله گوركاني در اين كشور پايان دادند و هند عملاً با سقوط گوركانيان، توسط كمپنی هند شرقي، به عنوان يك مستعمره ضميمه حكومت انگلستان شد.

چشم ‌آبي ‌هاي اروپايي در طول بيش از(150)سال حكومت مستقيم خود بر هند، تنها يك ياد گار براي هندي‌ها باقي گذاشتند؛ “فقر، بد بختی و مرگ.”

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *