نوشته: دکتر محمد باختریان

خردورزی های پارسی زبانانه (۵۰)

حکومتی به نام دین، به نام امار-ت اسلامی که حکومتداری بد و خیلی بد را در این دو سال در کشور ما، به نمایش گذاشته است، در اذهان بسیاری هم میهنان، آرمان شهر سکولاریستی را پرورش داده است.
در آرمان شهر سکولاریستی چنین تبیین می شود که اگر حکومت سکولار به وجود بیاید، دین فقط به مسجد و نماز مربوط می شود، حتی قانون خانواده که جزئی از قانون مدنی است، سکولار و غیر دینی می شود. دین در خانه اش یعنی قلب مومن و مسجد می نشیند و با هیچ کار اجتماعی و سیاسی سر و کاری نخواهد داشت. دنیا گل و گل زار می شود.
در میهن ما که تا  پنجاه سال قبل یک سلطنت با نمایش مشروعیت قبیله ای دینی – المتوکل علی الله و سردار قبیله های افغان – اما با عملکرد سکولارحکومت داشت و انواعی از ظلم را بر فقیران و اقوام غیر پشتون تحمیل کرده بود، در برابر آن آرمان شهر سکولاریستی جمهوری خواهی پدیدار شد. داود خان کودتا کرد. دیکتاتوری مطلق بنام جمهوری حاکم شد. پنج سال تمام حکومت کرد. نا رضایتی دینداران و کمونیستان افزونی یافت و سر انجام با کودتای کمونیستی از هم فروپاشید.
پرسش این است که آرمان شهر جمهوری سکولار چه بود؟
حاصلش جز دیکتاتوری چه بود؟
کمونیست ها – حزب دموکراتیک خلق ( شاخه خلق و پرچم) به خاطر آرمان شهر کمونیستی کودتا کردند. کمونیسم خود یک نوعی از سکولاریسم بنیادین است. سکولاریسم هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی و رفتاری و سیاسی.
نتیجه آرمان شهر کمونیستی چه بود؟
جنگ میان نیروهای خلقی ها  (کشته شدن تره کی توسط امین)، جنگ میان خلقی ها و پرچمی ها (کشته شدن امین با کودتا و تجاوز شوروی، رئیس جمهور شدن کارمل، ادامه و تضاد خلقی و پرچمی تا آخر سقوط رژیم کمونیستی، تضاد و جنگ میان چپی ها (حزب خلق دموکراتیک با شعله ای ها و ستمی ها، کشته شدن رهبران شعله ای و ستمی توسط خلقی ها و پرچمی ها)، جهاد اخوانی ها و دیوبندی ها و تصوفی ها علیه تجاوز شوروی و رژیم کمونیستی و سر انجام سقوط این رژیم.
پرسش این است که دین جه دخالتی در کودتای کمونیستی عليه داود خان داشت؟ افراطیت دینی کجا بود؟ دین چه نقشی در جنگ میان چپی های خلقی، پرچمی، شعله ای و ستمی که همه کمونیست بودند، داشت؟
چرا آرمان شهر سکولار کمونیستی حاصلش جز  جنگ و جدل و ویرانی بود؟ چرا شعله ای ها و ستمی ها علیه  رفیقان خلقی و پرچمی خود جنگیدند؟
مجاهدین (اخوانی، دیوبندی، صوفی، سلفي، خمینستي و …) با آرزوی آرمان شهر اسلامی جهاد کردند. رژیم کمونیستی را سقوط دادند. حاصل کار چی شد؟ جنگ اخوانی عليه اخوانی (جمعیت اسلامی و اتحاد اسلامی علیه حزب اسلامی)، جنگ اخوانی ها علیه خمینیست ها (جمعیت اسلامی و اتحاد اسلامی علیه حزب وحدت) ، جنگ اخوانی – خمینیستی و کمونیستی مسلمان شده، علیه اخوانی ها (شورای هماهنگی علیه حکومت استاد ربانی) .
آخر الأمر جنگ بی امان دیوبندیست ها علیه اخوانی ها و صوفی ها و خمینیست ها و آمدن رژیم امارت اول تالبانی.
پرسش این است که حاصل آرمان شهر اسلامی چه بود؟
آرمان شهر جمهوری اسلامی سکولاریستی کثرت گرا
پس از دو دور تجربه آرمان شهر سکولار کمونیستی و جمهوری دیکتاتوری ، به میان آمد. تجربه در بیست سال اخیر یک جمهوری اسلامی سکولاریستی کثرتگرا حاکم شد‌، این از نوع بومی پشتونیستی داود خان نبود، از نوع کمونیستی هم نبود، بلکه اتحاد غرب گرایان سکولار و اسلام گرا ها و کمونیست ها و تاجیکست ها و خمینیست ها و شیعیان و سنیان و صوفیان و…‌ بود.
حاصل کار چی شد؟
۱. تحکیم قوم گرایی پشتونیستی و تشدید قوم گرایی تاجیکی، ازبکی، هزارگی و انواع دیگر
۲‌ . رشد بی‌رویه فساد اقتصادی و مالی غیر قابل کنترول
۳. به خاطر قوم گرایی تقویت تالبان و رشد نا امنی و انتحاری و کشت و کشتار
۴. رشد و گسترش فحشا و هنرهای سرمایه دارانه که حاصلش خواننده هایی است که آواز شان سرطان را درمان می کند.
سر انجام چه شد؟
جمهوریت اسلامی سکولاریستی با همه حامیانش سقوط کرد و یک ملت را با بیست سال رنج و زحمت ملی و بیست سال رنج و زحمت بین المللی، به خاک و آتش و خاکستر نشاند و آواره ساخت.
آرمان شهر اسلامی بدوی
تالبان چند تا دلیل برای جنگ داشتند:
۱. آمریکا و کشورهای خارجی کافر تجاوز کرده اند بر کشور
۲. حکومت سکولار جمهوری و فحشاگرا حاکم است.
۳. قدرت به دست تاجیکان است و باید پشتونی شود.
حاصل مبارزات شان با هزاران انتحاری و کشت و  کشتار زیاد، آمدن امارت پشتونیستی دیوبندیستی بدوی بود.
دو سال حکومت شان بدترین حکومت بوده است. فقر مفرط، ظلم افراطی. اعلان هويت اجتماعي میهن به  عنوان يك هويت بدوي. محروميت زنان از تحصيل و كار، و زندگی‌. تهی شدن کشور از کادرها و دانشمندان. تبدیل شدن کشور به لانه تروریسم و….
حاصل امر آرمان شهر گرایی چیست؟
ویرانی، تباهی، جنگ، فقر و بدوی شدن.
……‌‌‌‌…..
سکولارها بدانند که قصه آرمان شهر شان ویرانی است. اسلام گراها بدانند که قصه آرمان شهر شان ویرانی است. کمونیست ها بدانند که قصه آرمان شهر شان ویرانی است‌. پشتونیست ها بدانند که قصه آرمان شهر شان ویرانی است.
راه حل چیست؟
راه حل اول
عبور از آرمان شهر ها، عبور از جنگ دین و بی دینی، برای همه گرایش ها اجازه زندگی سیاسی دادن، زندگی قانونی و مدنی را در پیش گرفتن‌ همه اقوام و فرهنگ ها را به رسمیت شناختن.
این انسانی ترین زندگی سیاسی است.
آیا امکان دارد؟
تجربه این را نشان داده است که پشتونیست ها (اخوانی، دیوبندی، صوفی، سلطنت طلب و…) زندگی سیاسی مدنی را اجازه نمی دهند. در برابر هر طرح مدنی می جنگند.
راه حل دوم
عبور از چارچوب پشتونیستی و عبور از چارچوب افغانستان. مبارزه و جنگ بی امان برای جدایی از پشتون ها. تشکیل کشور مستقل پارسی زبانان و اقوام متحد زیر یک نام و هویتی که مورد قبول همه اقوام باشد. آنگاه با یک زندگی سیاسی واقعی بدون آرمان شهر و مدنی و دینی در کنار هم زیستن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *