نوشته رستم روشنگر

وقتی درباره عملکرد جنایت‌کارانه طالبان و دیگر گروه‌های پشتونیستی صحبت می‌شود و عملکرد آنان به پشتون‌ها تعمیم داده می‌شود، برخی‌ها می‌گویند که نباید عملکرد طالبان را به کل پشتون‌ها نسبت داد. این‌که گفته می‌شود، طلبان قوم ندارند، بیان دیگری از همان گزاره است.

 در واقع حرف کسانی که دید انسانی و اخلاقی به سیاست دارند این است که میان پشتونیزم و پشتون‌ها باید تفکیک قائل شویم و عملکرد اولی را به دومی ربط ندهیم. این رویکرد از نظر اخلاقی پسندیده است و ما را از فرو غلطیدن در ورطه نژادپرستی کور برحذر می‌دارد. اما از نظر سیاسی و از نظر عینی و در میدان عمل و واقعیت حرف از چه قرار است؟ 

آیا می‌توان این تفکیک را درست دانست؟ آیا براستی فاصله عینی مشخصی بین پشتون و پشتونیست وجود دارد؟ مگر نه این است که پشتونیزم منحیث یک طرز فکر بیش از آنچه تصور می‌شود در میان عام پشتون‌ها رشد کرده است؟ به عبارت دیگر، اگر پشتونیزم را یک بیماری در نظر بگیریم، به این بیماری اکثریت مطلق پشتون‌ها مصاب شده‌اند. با این وضعیت چه می‌توان کرد؟ چگونه بازهم می‌توان گفت که پشتونیست‌ها یک جماعت کوچک اند که نباید گناه آنان را به پای کل جامعه پشتون نوشت؟

تا جایی که به جامعه سیاسی پشتون بر می‌گردد، هیچ استثنا نمی‌توان در میان سیاسیون پشتون قائل شد. همه پشتونیست هستند. در میان مردم عام پشتون نیز پیدا کردن غیرپشتونیست دشوار شده است. این به سبب آن است که پشتونیست‌ها مداوم اندیشه پشتونیستی را در میان مردم ترویج و تبلیغ کرده و مردم عام پشتون که سواد کافی هم ندارند، این اندیشه را دربست پذیرفته و عسکر پشتونیست‌ها شده‌اند. البته چون معتقد بودن به اندیشه پشتونیستی همیشه با امتیازات مادی و تشویق و ترغیب معنوی همراه بوده، دلیلی برای عدم پذیرش آن در میان عام پشتون وجود ندارد. طالبان که یک لشکر بی‌سواد و ظاهرا دینگرای پشتون است، با سلاح فکری پشتونیزم عام و خاص مجهز است. مولوی‌های پشتون که همتایان تاجیک و ازبک و هزاره شان در تبلیغ ضد تبعیض قومی بام تا شام گلو پاره می‌کنند، چنان غرق تعصب قومی اند که اسماعیل یون را درس قوم‌پرستی می‌دهند.

با این حساب جدا کردن حساب و کتاب پشتون از پشتونیست در عمل کار سختی است. در شعار اما تفکیک میان پشتون و پشتونیست یا از حنجره پشتون‌های فریب‌کار برای اغفال غیرپشتون‌ها و رخنه و نفوذ در ساختارهای سیاسی، نظامی و اجتماعی غیرپشتون بیرون می‌شود یا از حنجره غیرپشتون‌های ساده‌دل،  بی‌خبر، ترسو، محافظه‌کار و جبون بیرون می‌آید! 

این چیزی است که باید به آن اندیشه شود. یا پشتون‌های عام موضع خود را روشن کنند و پشتونیست‌ها را در میان خود منزوی بسازند و یا غیرپشتون‌ها در باورهای سطحی و عامیانه خود در باره پشتون و پشتونیزم تجدید نظر کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *