نگارنده: احمد رشاد میرزاده                                      

پارسی و پارسی‌زبانی در این مقطع زمانی برای ما پارسی‌زبانان (تاجیک و هزاره) و اقوام متحد ما یعنی ترک‌تباران و اقوام غیر افغان دیگر یک محوریت سیاسی ارزشمندی است. ما با توسل به آن خواستیم و می‌خواهیم در چارچوب خودی یعنی پارسی محوری سیاست نموده و حقی را که داریم؛ یعنی همانا تعیین سرنوشت خودی، به دست خود و خود حاکم آن باشیم.

اما! تلاش ما این است که این حاکمیت بر سرنوشت خودی و تعیین حق استقلالیت با دیگران یعنی افغان‌ها، نصف نباشد و در هر حالت ممکن باتوجه‌ به درس‌های تاریخی بتوانیم در جغرافیایی خودی حکومت نموده و سایه سیاه قرن‌واره‌ی افغان‌ها را از سرخود دور ساخته و خودمان برادر بزرگ خودمان باشیم.

وقتی ما از اقوام متحدمان صحبت می‌کنیم؛ می‌خواهم بخشی از بیانیه راهبردی جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان را اینجا نقل نمایم.

” هدف از اقوام متحد با اقوام پارسی‌زبان: اقوامی‌اند که زبان مادری آن‌ها زبان پارسی نیست، اما در طول تاریخ نقش ارزنده در رشد و بالندگی زبان پارسی و آفرینش فرهنگ و تمدن پارسی داشته‌اند و در این میراث تاریخی سترگ خود را شریک می‌دانند. این اقوام نگاه دشمنانه به زبان پارسی ندارند و پارسی‌زبانان نیز به زبان و فرهنگ آنان احترام می‌گذارند. عمده این اقوام در میهن باختریان عبارت‌اند از: ترک‌تباران مانند ازبیک‌ها، ترکمن‌ها، نورستانی‌ها و سایر اقوام غیر پشتون.”

باتوجه‌به بیانیه راهبردی جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان باید اضافه نمایم که جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان در سرزمین باختریان اقوام ترک‌تبار را متحد خود دانسته و با آن‌ها هیچ‌وقت دنبال اختلاف‌ها نبوده و در گفتمان رسمی تحت عنوان مواضع و دیدگاه‌های جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان در قبال اقوام غیر پارسی‌زبان دیدگاه‌های مثبت و برادرانه خود را در قبال اقوام شریف ترک‌تبار بیان نموده و آن‌ها را متحد اصلی خود در جغرافیای به نام افغانستان دانسته و در آینده تصمیم‌ها و حق تعیین سرنوشت خودی آن‌ها را شریک محوری خود می‌داند.

اما روزی‌های پسین حال و هوای سیاست در داخل کشور، در فضای مجازی، بیرون کشور، نزد فرهنگیان، قلم به دستان، سیاست مدران، سیاست‌زدگان و از این قماش مردمان نهایت برای پارسی‌زبانان مکدر بوده و فضای بی‌اعتمادی، تهمت‌های تاریخی، دشنام‌های مجازی و غیره، دامن ما اقوام پارسی‌زبان و قوم‌های متحدمان را به دام خود با سیم‌خاردار هزاره و تاجیک زمین‌گیر خودساخته و هنوز این فضا آرامش خاطر خود را نداشته و فروکش نیز نکرده است.

ولی در درون جوامع پارسی‌زبانان یعنی همان تاجیک‌ها و هزاره‌ها چه عاملی باعث شده که تا این حد و اندازه از دشمن مشترک غافل شوند و بجای راه چاره مبارزه با دشمن مشترک تاریخی به سروکله هم در فضای مجازی زده باشند؟

چرا نباید هنوز متوجه این موضوع نشوند که دشمنی با تیغ برنده در کمین بریدن تاروپود باقی‌ مانده این اتحاد زبانی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ادبی و هنری بوده و در صورت غافل بودن بیشتر هر لحظه ممکن است خون این اتحاد نیم‌بند نیز به قربانی‌گاه شوونیسم ریخته شود؟

چرا این غفلت‌ها در میان تاجیک‌ها و هزاره‌ها وجود دارد و چه عوامل این دو دستگی‌ها را به بار آورده و کدام عامل‌های درونی از داخل خود تاجیک‌ها و هزاره‌ها و چه عوامل در بیرون از حلقات این تاجیک‌ها و هزاره‌ها باعث این دوپارچگی ها شده است؟

آیا گاهی قومیت آنها عامل بوده یا هم گذشته تاریخی؟ آیا نقش‌آفرینی‌های بیرونی‌ها سرعت به رکاب این اختلافات داده است یا اینکه تغافل درونی پارسی زبانانه این ضعف‌ها را به بار آورده و باعث این دوپارچگی شده است؟

ذهن اندیشمند به سمت این موضوع نیز می‌رود، ممکن این همه اختلاف اندازی‌ها کار یک دشمن مشترک باشد. اما چرا آن‌ها تا حال این دشمن مشترک را نشناخته‌اند؟ تا تدابیر در مقابل آن بگیرند یا اینکه هنوز همان هویت جعلی “افغان” بالای تاجیک‌های پارسی‌زبان و هزاره‌های پارسی‌زبان اثر عمیق داشته که دشمن واضح را نمی‌خواهند ببینند و در فکر راه و چاره و اندک سازی تهدیدات نیستند؟

بلی! این دشمن مشترک، این دشمن تاریخی کسی نیست جز شوونیسم قومی افغانی که قرن‌ها بستر سیاه قبیله‌گرایی را بر فضای هویتی کشور پهن نموده و دایم از دروس مکتب گرفته تا بلندای سیاست و مواد جعل شده قانون اساسی رجزخوانی “ما همه افغان هستیم” را به راه انداخته‌اند و بر افکار اکثریت فریب‌خورده پیروز شده‌اند که امروز باعث شده بجای فکر اساسی برای هویت و اتحاد پارسی‌زبانی، این اقوام پارسی‌زبان دنبال تفرقه و دوپارچگی باشند و روی همدیگر با تنگ‌ نظری‌های فراوان و یادآوری از گذشته ایستاده شده و یکدیگر را توهین نمایند و روی این اساس آسیاب دشمن نیز هیچ‌وقت بی آب برای ایجاد اختلاف بیشتر نباشد.

اما در این میان جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی‌زبانان در همین اوضاع مکدر میان تاجیک‌ها و هزاره‌ها ابتکار عمل بخرچ داده و در صحیح‌ترین زمان ممکن طرح مسئله نموده و بحث‌های اساسی را در گفتمانی تحت عنوان دوپارچگی تاجیک‌ها و هزاره‌ها: چیستی، چرایی و راه‌حل‌ها به بحث گرفت و چیستی‌ها و چرایی‌های نیز در آن گفتمان بیان شد و اتفاق‌نظر بر این گشت تا این موارد را ریشه‌ای بحث نموده در قدم نخست روی عوامل داخلی و خارجی دخیل در این دوپارچگی بحث شود و با شناخت آن به سمت پیشنهاد نخست راه‌حل برویم.

برای این منظور شما خواننده عزیز پارسی‌زبان باید روی فکر خود تمرکز نموده و با استفاده از پرسش‌های بالا روی عوامل درونی و بیرونی دخیل در اختلاف میان تاجیک‌ها و هزاره‌ها ژرف‌نگر باشید. شما فهرستی از عوامل درونی و فهرستی از عوامل بیرونی این دودستگی‌ها را یادداشت نموده و روی آن فکر کنید. اطمینان داشته باشید به نتیجه‌ای خواهید رسید که این اختلافات یا تاریخی‌اند، یا هم اختلاف بر سر قدرت بوده است. زمانی که شما به این یقین رسیدید که این اخلاف تاریخی بوده و بخش دیگر آن بر سر قدرت بوده باید به این نکته توجه کنید که شما به‌عنوان نسل جدید و جوانان در این اختلافات دخیل نبوده‌اید. حالا فکرتان را متمرکز این موضوع بسازید که در صورت دخیل نبودن شما در این موضوعات تاریخی و جنگ بر سر قدرت، چرا حالا باید در این اختلافات خود را دخیل دانسته و پارسی و پارسی‌زبانان هم هویت خود که همانان تاجیک و هزاره است را از خود برنجانید؟ پس باید ما به‌عنوان نسل جوان این اتفاقات را درس تاریخ دانسته از آن بیاموزیم و روکش مدارا و مصلحت را بر آن ریخته در پی مبارزه بر علیه دشمن مشترک باشیم. دقیق بلی همین لحظه وقتش است که عزم را جزم نموده و اختلاف را کنار گذاشته آستین در محوریت زبان پارسی و پارسی‌زبانی برداشته برای تعیین حق و سرنوشت خودی دست بکار شویم.

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *