نویسنده: باهر قلندر
اکنون شش روز از نزدهم می، روز فرهنگ هزارهگی میگذرد، هرچند سانحه هوایی چرخبال رئیس جمهور ایران، موضوع روز فرهنگ هزاره را در شبکههای اجتماعی تحت شعاع قرار داد، با آنهم تصاویر و فیلمها نشر شده مرتبط با آنرا که میبینم، این موضوع کماکان با قوت خود باقی است.
تا آنجایی که من نشرات مربوط به روز فرهنگ هزارهگی را رصد کرده ام، برآیند برجسته اکثر محافل و اجتماعات غالباً رقص، موسیقی و نمایش لباس است. یا هم شاید سخنی، مقالهای، متنی، حرف و حدیث مجاب کننده و در خور شأن فرهنگ هزاره رقم خورده و گفته شده باشد که من ندیده و از آن بی خبرم.
به هر حال، تاکنون میتوان سه مورد مهم از این باغ برداشت و امیدوار بود که روز فرهنگ هزاره فرصتی شود برای موارد بهتر و بیشتر؛
- معرفی امام افضلالدین بامیانی توسط آقای طاهر زهیر، والی اسبق ولایت بامیان که با توجه به ارزش و جایگاه بلند تاریخی و هویتی آن، جا دارد مورد تحقیق و تفحص بیشتر قرار گیرد و آن گوهر بیهمتا گستردهتر و بلندتر به معرفی گرفته شود.
- متنی از استاد علی امیری که به لحاظ تاریخی و معنایی، واژه هزاره را بسیار خوب ریشه یابی و واکاوی کرده است. این بحث خوبی هست، چنانچه توسط استاد امیری به پایه اکمال برسد میتواند منحیث یک منبع موثق در باب واژه شناسی هزاره مورد استفاده قلم بدستان قرار گیرد.
- تاسیس خانه فرهنگی هزاره در فنلاند ذاتاً میتواند یک اقدام نیک و مهم باشد؛ اما این را گذر زمان مشخص میکند که این خانه چقدر در شکوفایی و توسعه فرهنگ هزاره کار خواهد کرد.
با توجه به کمیت خوب تحصیل کردگان، دانشمندان و نخبگان علمی جامعه هزاره که در واقع دستاندرکاران برنامههای فرهنگی و در کل گردانندگان فرهنگ میباشند، توقع مخاطب از محافل و تجلیلها چیزی بیشتر از رقص، موسیقی و لباس را میطلبد. در سوی دیگر گستره فرهنگ بسا فراتر و فراختر از این موارد است. آنتونی گیدنز، جامعه شناس بریتانیایی میگوید که وقتی در گفتگوهای عادی روزانه از واژه فرهنگ استفاده میکنیم غالباً آنرا با کارهای فکری و ذهنی متعالی یعنی هنر، ادبیات، موسیقی و نقاشی معادل میگیریم؛ اما وقتی جامعه شناسان این واژه را به کار میبرند، افزون بر چنین فعالیتها، توقع برآورده شدن معنی بیشتری را از آن دارد. “فرهنگ به معنای رویشهای زندگی اعضای یک جامعه یا گروههای یک جامعه است. فرهنگ شامل نحوه لباس پوشیدن، آداب و رسوم ازدواج و زندگی خانوادگی، الگوهای کار، آیینهای دینی، تفریح و فراغت است”.
از این رو، توقع مخاطبان تا آنجا که روز فرهنگی هزاره میبایست فرصت بازبینی و احیا آداب و رسوم هزارهگی را مهیا کند، بالا میرود. یا هم به تعبیر اخیر استاد علی امیری که فرهنگ هزاره باید از هزار چشمه، هزار خورشید و هزار کردار نیک گرفته، پیچیدگیها و فراز و نشیبی را که هزاره از فخر دربار شدن تا برده و جرم شدن پیموده بازگو و بازتاب دهد.
با این حال، هزارهها در بخش فرهنگی به احیا و شکوفایی همان روش مقدس و مملو از راستکاری و صداقت و نجابت زندگی هزارهگی نیازمند است. یا بهتر بگویم روز فرهنگ هزاره بایستی فرصتی شود برای زنده نگهداشتن روش زندگی میر یزدانبخش، شیرین و بردگان کابل. میر یزدانبخش بهسودی، که با اعتماد به عهد و پیمان و مُهر دوست محمدخان محمودزایی در پشت قرآن، صاحب منصبان و نیروهای وی را در بهسود پذیرایی میکند اما همینها که جان خان هزاره را در پشت قرآن تضمین کرده بودند و نان و نمک اش را خورده بودند، او را به بدترین شکل در بامیان به قتل میرساند. اعتماد میر یزدانبخش و خیانت دوست محمد خان تنها موضوع سیاسی و نظامی نیست، این مهم در فرهنگ (رویش زندگی و باورهای) آنان نهفته است. در واقع این اعتماد و خیانت تقابل دو فرهنگ است که خان هزاره و امیر افغان در دامن آن بزرگ و تربیت شده اند.
زمانیکه شیرین و همراهانش تحت تعقیب لشکریان عبدالرحمن قرار گرفتند و خود را از قله کوه پایین انداختند، تنها موضوع ترس از مرگ در میان نیست. مرگ همان بود که خود شان داوطلبانه انتخاب کرده بودند. حتی اگر به دست سربازان افغان اسیر میشدند، ممکن بود زنده بمانند و به حیث برده به کابل منتقل میشدند؛ اما نجابت نهفته در فرهنگ شیرین که در رگ و پی و خونش جاری بود، نمیگذاشت که شیرین بدست دشمن بیافتد.
همچنان، هزارهای که در جنگ با عبدالرحمن شکست خورده، سرزمین و آزادیش را از دست داده و اینک در کابل به حیث برده در خانه دشمن اش خدمت میکند، میبایست عقده مند، انتقامجو و در پی خیانت باشد؛ اما این هزارهای با فرهنگ نیک، تا آنجا صداقت و پاکی و نیکویی از خود به نمایش میگذارد که صاحب منصبان دشمناش، وی را امانتدار خانه، حریم خصوصی خود میکند و ناموس و فرزندان خود را به وی میسپارد.
با همین ویژگی فرهنگی است که میر یزدانبخش از دوست محمد خان تفکیک و متمایز و هویت آنان شکل میگیرد. مفهومی که آنتونی گیدنز آنرا به بیان کلی به درک و تلقی مردم از اینکه چی کسی هستند و چی چیزی برای شان معنی دار است مربوط میداند؛ هویت.
تاکید من بر محافل پر محتوای تجلیل از روز فرهنگ هزاره، در یکسو بدین منظور است که در روز نوزدهم می، حداقل سال یک بار تلنگری بر نسل آینده هزاره زده شود تا آنان بدانند که کی هستند و در سوی دیگر تجلیل از فرهنگ هزاره در نهایت باید به دو چیز مهم بیانجامد: بازخوانی تاریخ هزاره و تعریف هویت قومی، آنچه که هزارهها بدان نیاز مبرم دارند؛ در غیر آن، تجلیل از روز فرهنگ هزاره تنها به نمایش لباس و رقص فروکاست میکند که در دنیای تجارتی امروز مدلها هم آنرا انجام دهند.
تحولات عمده تاریخی، شدیداً بر پیشینه تاریخی و هویت هزارهها تاثیر گذاشت. تغییر رسم الخط، تهاجم مغولها بر خراسان و در نهایت شکست هزارهها در مقابل افغانها تیر خلاص را به هویت و تاریخ آنان زد. این رویدادها همچنان تحریف تاریخ ایران باستان و هزارهها را در پی داشت و بدین ترتیب آنان تاریخ اصیل خود را از دست دادند. هزارهها پس از شکست در برابر افغانها وارد روابط جدید، تاریخ و هویت جدیدی شده اند که همواره بقا و پیشینه اصیل شان را با خطر مواجه میسازد. آنان در یک قرن اخیر جنبههای خاص فرهنگ افغانی را که سابقه حضور در فرهنگ هزارهگی ندارد کسب کرده و اکنون به حیث بخشی از فرهنگ هزاره از آن استقبال میکنند. مثلا، در گذشته مردان هزاره از پیراهن گرد و اِزار سفید که شاید کمتر همرنگ بود استفاده میکردند، تا زانو ساق بند چرمی یا برک میبستند و در زمستانها پتلون شالی و بالاپوش برک میپوشیدند. اما امروز مردان هزاره با پیراهن – تنبان همرنگ هندی که توسط فرهنگ افغانی به آنان رسیده، عکس میگیرند و زیرش مینویسند روز فرهنگ هزاره مبارک.
بدین لحاظ مهمترین نیاز این جامعه بازیابی هویت و پیشینه تاریخی است و این مهم ممکن نیست جز از طریق تحلیل و بررسی رویدادهای فرهنگی و تحلیل فرهنگ. بدین ترتیب میشود از فرهنگ به سوی تاریخ و هویت چرخش و بازگشت کرد. برای رسیدن به این مهم، بدون مقدمه و اینکه متن به درازا بکشد، پیشنهادات ذیل مطرح میشود. همچنان دوستان میتوانند در جهت اصلاح و کامل شدن آن پیشنهادات، نظریات شان ارائه نمایند.
- قدیما در هر خانه هزاره یک جلد شاهنامه موجود بود و مجالس شاهنامه خوانی جز فرهنگ، سرگرمی و سرفرازی هزارهها به شمار میرفت. چندی است که رسم شاهنامه خوانی دامنش را از جامعه هزاره برچیده و این ارزش فرهنگی از هزارهها ستانده شده است. هزارهها برای بازگشت به تاریخ باستانی شان نیاز به بازگشت و احیای دوباره شاهنامه دارد. اینکه شاهنامه را کی نوشته و اکنون کیها ادعای مالکیت آنرا میکند مهم نیست، مهم این است که شاهنامه از سرزمین باستانی هزاره روایت میکند؛ از زابلستان، خراسان، سمنگان، بلخ، بامیان، فرود کوه، البرز و رستم زابلی. هر آنچه که در آن میخوانید، آثار و بقایش تاکنون در سرزمین هزاره موجود است. از اینجا میتوان به نتیجه رسید که بخشی از شاهنامه روایتی از گذشتگان هزاره امروز است. لذا این ارزش فرهنگی باید دوباره به شکوفایی سابق خود بر گردد و چی زیبا بود اگر در محافل روز فرهنگ هزاره، شاهنامه خوانی هم در برنامهها گنجانده شود.
- تمام آثار مکتوب، کتابها و مطبوعاتی که پیرامون هزاره نوشته میشود بهتر است در روز فرهنگی هزاره رونمایی، نقد و بررسی شود. این مورد هم بر غنامندی محافل میافزاید و هم برای جامعه معلوم و مشخص میشود که هر سال چی تعداد اثر علمی و فرهنگی با چی محتوایی تولید میشود.
- در مجالس، محافل و صحبتها بهتر است از شخصیتها، قهرمانان، مشاهیر علمی و بزرگان هزاره یادآوری بیشتر گردد. مجالس رسمی برای معرفی شخصیتها و مشاهیر برپا و کتاب و مقالات ویژه طبع و نشر شود.
- متاسفانه لباسی که در مجالس تجلیل از فرهنگ هزاره به حیث لباس سنتی مردانه هزارهگی نمایش داده میشود، درست نیست، این یک لباس هندی و افغانی است نه هزارگی. لباس اصیل هزارهگی مشتکل از دامن گرد، ازار معمولا سفید، شالی که دور کمر میبندد، ساق بند چرمی یا برک و بالاپوش برک است. آگاهان تاریخ در مورد لباس اصیل هزارهگی خوبتر میدانند و باید در مجالس رسمی و به خصوص در روز فرهنگ هزاره همان لباس اصیل پوشیده شود.
- بخشی از آثار تاریخی و باستانی که در سرزمین هزاره باقی مانده و دولت افغانستان عمداً در پی تخریب و نابودی آن است یا نابودی آنرا نادیده میگیرد، نیاز به احیا دوباره، مرمت و بازسازی دارد. اگر هزارهها در این زمینه عزم شان را جزم کنند و این آثار را حفظ و بازسازی کنند در حقیقت گام مهمی برای پیشینه و هویت خویش برداشته اند. همینک منار جام غور در حال فروپاشی است و کسی در خیالش نیست که بر سر این بنای مهم تاریخی چی میآید. پیشنهاد میشود که یک کمیته مسؤل برای بازسازی تمام بناهای تاریخی ایحاد شود. همچنان یک صندوق وجهی ایجاد و از سوی مهاجرین، تجاران، افراد و اشخاص خیر هزاره تمویل شود و افزون بر کمکهای داخلی با کشورها و سازمانهای دخیل هم لابی صورت گیرد. تمام بناهای تاریخی و باستانی بررسی و نیازسنجی شود. هر سال به تاریخ ١٩ می که روز فرهنگی هزاره است، گزارش سال قبل ارائه و برنامه سال آینده مطرح گردد. بدین ترتیب هزارهها با سرمایه و اهتمام خود شان نه تنها آثار و بناهای تاریخی بلکه هویت و گذشته خویش را مرمت و بازسازی میکنند.
- رسم پای خاک رفتن از قدیم در روستاهای هزاره مروج است و هر سال بعد از نوروز همگان دسته جمعی به زیارت مزار رفتگان و اموات شان میروند. در بیست سال اخیر که نفوس هزارهها در شهرهای بزرگ کشور افزایش یافته، میشود که این رسم را در شهرها هم ادا و زنده کرد. اگر هزارههای شهری هم در یک روز معین به زیارت رفتگان و اموات شان بروند، تمرین و تمثیل زیبایی برای وحدت و یکپارچگی انجام میدهند.
پیش به سوی آزادی