فلسفه وجودی جنبش حق تعیین سرنوشت برای پارسی زبانان بر محور زبان، هویت و فرهنگ پارسی شکل گرفته است و هدف آن ایجاد اتحاد میان پارسی زبانان و متحدان غیر پشتون آن در جغرافیایی بنام افغانستان است. حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان یک مسیر علمی، منطقی و آینده ساز است، که ما آن را برای بار نخست بصورت مدون مطرح کرده ایم.
این جنبش یک حرکت قومگرایانه و متعصب نژادی نیست، بلکه بر اصل سرزمین ایران قدیم که در برگیرنده اقوام مختلف و دارای زیست باهمی در درازای تاریخ بوده اند، تأکید می نماید.
این جنبش؛ تعیین سرنوشت برای پارسی زبانان را حق مسلم آنان می داند و باورمند است که پارسی زبانان و غیر پشتون های متحد آن، این حق را دارند که به سلطه پشتونها بر مناطق و سرزمین هایشان مطابق منشور سازمان ملل، اعلامیه جهانی حقوق بشر و و اعلامیه حقوق بشر اسلامی پایان دهند و به حاکمیت مطلق آنان نه بگویند.
باور و یقین ما این است که جدایی جغرافیایی پشتونها از سایر اقوام غیر پشتون و بازگرداندن آنان به محل اصلی شان می تواند گزینه مناسبی برای ختم دائمی بیش از دو سده منازعات و آماده شدن زمینه صلح و توسعه پایدار در این سرزمین گردد. (برای معلومات بیشتر به وب سایت جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان مراجعه نمائید.)
جنبش حق تعیین سرنوشت برای پارسی زبانان توانسته است در مدت زمان کوتاهی گفتمان حاکمیت بر خویشتن را در اندیشه و ادبیات سیاسی شخصیت ها و نهاد های سیاسی هم سرنوشت مطرح نماید و در راستای تقویت آن گفتگوهای سازنده ای را نیز راه اندازی نموده است.
بیشترین تاکید ما بر محوریت اهداف راهبردی است و هرگونه عوام گرایی (پوپولیسم) را نفی می کنیم. در این اواخر دیده می شود که نهادها و گروه های زیادی بر اساس هیجانات و احساسات عاطفی عامه مردم شکل گرفته اند که اکثریت آنان فاقد هر گونه هدف یا برنامه مشخصی برای آینده سیاسی اند. باید توجه داشت که این مساله باعث تقویت جبهه مخالف اقوام غیر پشتون خواهد شد. لذا محوریت زبان پارسی می تواند گزینه مناسبی برای انسجام و اتحاد میان غیر پشتون ها باشد.
در حال حاضر برخی از نهادها و گروه های سیاسی نیز هستند که مدعی اند طرح خاصی برای آینده سیاسی جغرافیایی به نام افغانستان دارند و در محافل و مجالس مختلف به آن می پردازند. آنان با وجود اینکه به این باور رسیده اند که حق تعیین سرنوشت برای غیر پشتونها، می تواند تنها گزینه منطقی و مناسب برای انتخاب نوع نظام سیاسی در آینده باشد اما از سوی دیگر به تداوم جغرافیای به نام افغانستان وفادار باقی مانده اند. این رویه «کج دار و مریز» می تواند پیامدهای منفی زیادی برای آینده این نوع نهادهای سیاسی در پی داشته باشد.
آنچه مسلم است خواست اصلی و اساسی اقوام غیر پشتون، نه بازگشت به نظام های گذشته است و نه نظام مستبد طالبانی و نه هم نظام فدرالی. بلکه همه به این باور رسیده اند که باید پشتون ها را از اقوام غیر پشتون جدا کرد و جغرافیای فعلی به نام افغانستان باید تجزیه شود. دیدگاه ها و نظریات عامه مردم در این اواخر( رای اکثریت به تجزیه) نشانه یی از حقانیت ادعای جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان و اقوام متحد آن است که آینده را رقم خواهد زد.
ما پیروز می شویم.
شورای رهبری جنبش حق تعیین سرنوشت پارسی زبانان
مورخ ۱۶قوس (آذر) ۱۴۰۲ خورشیدی برابر به ۷ دسمامبر ۲۰۲۳
من به تجزیه رای دادم، چون هیچ راه دگری را حاکمان برتریجو قبیله
برای دگر اقوام ساکن سرزمینم نگذاشتند و بویی از تفاهم و همدگرپذیری را در اندیشه شان نخواهید یافت. لعنت بر سیاست افغانیت و اسلامیت رسوا و مزخرف و غیر انسانی.
هراسی از نشر هویت خودم ندارم.