نگارنده: احمد رشاد میرزاده

 

وقتی نام «احمد شاه مسعود» به گوش می‌رسد، بیشتر نگاه‌ها به تصویر فرمانده‌ای می‌رود که در کوهستان‌ها جنگیده است و برای آزادی سرزمین و مردم خویش، در دو مرحله بزرگ تاریخ معاصر نهایت شجاعت را از خود نشان داد. اما این تنها بخشی از حقیقت زندگی «فرمانده مسعود» است. او نه‌تنها در سطح ملی، بلکه در منطقه و جهان شناخته شده بود و هست، و هر گوشه‌ای از جهان او را به‌عنوان نماد ایستادگی و اندیشه می‌شناسند.

برای شناخت درست «فرمانده مسعود» باید از قاب تنگ جنگ بیرون آمد و به ریشه‌های فرهنگی و فکری‌اش نگریست؛ ریشه‌هایی که در خاک سترگ تمدن پارسی و میان مردمان پارسی‌زبان جوانه زده بود. همین ریشه‌ها بود که سبب شد بسیاری از دوست‌داران و پژوهشگران او، مبارزه‌اش را نه صرفاً یک جنگ نظامی، بلکه «جنگی برای فرهنگ و ادبیات» بدانند؛ زیرا پاسداری از زبان و تمدن، پیوندی ناگسستنی میان او و پارسی‌زبانان برقرار کرده بود و جایگاهش را در میان اسطوره‌های حماسی تمدن کهن ما تثبیت می‌کرد. پس بر ماست که او را با تمام ابعاد اندیشه و شخصیتش بشناسیم. این نوشته تلاشی است برای نگاه به «فرمانده مسعود» «فراتر از قاب جنگ»، به پاسداشت سالیاد شهادتش و درسی برای نسل امروز و فردا.

فرمانده مسعود؛ از شمشیر تا دفتر

«فرمانده مسعود» مرد تناقض نبود، بلکه تجسم پیوندهای به ظاهر متضاد بود: شمشیر در میدان و شمع در شبستان. او نه‌تنها فرمانده‌ی جنگ، بلکه شاگردی دلبسته‌ی ادبیات پارسی و شعر عارفانه بود. فرزندش احمد مسعود روایت کرده است که پدرش همواره از غزلیات صوفیانه می‌خواند و فرزند خود را به آموختن هنر و ادبیات ترغیب می‌کرد.

در نگاه او، جنگ وسیله‌ای برای صیانت از انسان بود، اما معنای زندگی در کلمات و اندیشه‌ها جریان داشت. او الگوی حماسی خود را از تاریخ و ادبیات گرفت؛ همان‌گونه که فردوسی به زبان شمشیر و شعر از فرهنگ دفاع کرد، «فرمانده مسعود» نیز جان شیرین خود را فدای پاسداری از آرمان آزادی، فرهنگ و زبان کرد تا ما سربلند زندگی کنیم – نه اینکه اسیر تعریف‌ها و جعل‌هایی شویم که دیگران برای هویت ما می‌سازند.

پیش‌بینی‌های ژرف و تحقق‌یافته

سال‌ها پیش از آنکه تروریسم جهان را به لرزه درآورد، «فرمانده مسعود» هشدار داده بود که اگر سنگر مقاومتش بشکند، موج ترور و خشونت سراسر جهان را فرا خواهد گرفت. امروز این سخن او برای بسیاری بدیهی است. او تنها یک فرمانده محلی نبود، بلکه ناظری ژرف‌بین بر تحولات جهانی بود.

«فرمانده مسعود» با شجاعت، در برابر دوربین‌های غرب ایستاد و به صراحت گفت که مبارزه‌اش علیه تروریسمی است که مرز دینی، مذهبی و جغرافیایی نمی‌شناسد. او همچنین دریافته بود که پیش از خطر دینی، خطر بزرگ‌تر در عرصه‌ی هویت، زبان و فرهنگ در معنای واقعی موضوع در داخل کشور است؛ خطری که بارها در دوره مقاومت به آن هشدار داد. افسوس که بسیاری از یاران و پیروانش هنوزعمق این پیام را درنیافته‌اند که تنها راه بقا، «حق تعیین سرنوشت» و مستقل زیستن است، نه سیاست‌ورزی در میدان‌های بیگانه.

سیاست و اخلاق در یک قاب

«فرمانده مسعود» سیاست را بدون اخلاق نمی‌پذیرفت. او بر «انتخاب شدن و انتخاب کردن» یعنی همان «حق تعیین سرنوشت» تأکید می‌کرد. اسلامی که او به آن باور داشت، با رواداری و انسانیت پیوند داشت، نه با افراطیت و خشونت. همین نگرش، جایگاه او را فراتر از مرزهای جغرافیایی برد و او را در میراث تمدن پارسی معنا بخشید.

همان‌طور که فرمانروایان و اندیشمندان پارسی‌زبان بر حق انتخاب و استقلال تأکید داشتند، «فرمانده مسعود» نیز با استناد به همان ارزش‌ها سیاست را با ادب و اخلاق آمیخت. در خون او ادب کهن پارسی جریان داشت، و این ادب، سیاست او را انسانی‌تر و ماندگارتر می‌کرد.

شهادت و جاودانگی

دو روز مانده به حادثه‌ای که جهان را لرزاند، «فرمانده مسعود» در یک توطئه خونین جان باخت. اما روایت او هرگز پایان نیافت. آن روز جسمش فرو افتاد، اما اسطوره‌اش برخاست.

شهادت «فرمانده مسعود» پایانی بر زندگی یک انسان نبود؛ آغاز فصل تازه‌ای بود در تاریخ مبارزات معاصر. او با خون خود نه‌تنها مرزهای جغرافیایی را رنگین کرد، بلکه مرزهای اندیشه را نیز روشن ساخت. در شهادتش، او به نماد همیشگی مقاومت تبدیل شد؛ مقاومتی که برای انسان، آزادی، فرهنگ، تمدن، زبان و ادبیات معنا یافت.

یاد او از آن روز تا امروز، در نسل‌های تازه همچون چراغی افروخته باقی مانده است. او الگویی شد که نشان داد چگونه می‌توان در میدان جنگ شمشیر به دست گرفت و در خلوت، کتابی بر سینه فشرد؛ چگونه می‌توان در سیاست به قدرت اندیشید و در فرهنگ به انسانیت. شهادت او این پیام را جاودانه ساخت که زندگی بدون آرمان، زندگی ناقص است، و خون او گواهی شد بر ارزش آزادی و فرهنگ.

جمع‌بندی

«فرمانده مسعود» را نمی‌توان صرفاً «شیر دره» دانست. او نمونه‌ای زنده از پیوند شمشیر و قلم بود: فرمانده‌ای که با زبان شعرسخن می‌گفت و انسانی که سیاست را با اخلاق و فرهنگ درآمیخت. راز ماندگاری او در همین نکته نهفته است: وقتی می‌جنگید، «انسان» را می‌دید و وقتی می‌نوشت، «آینده» را.

«فرمانده مسعود» کسی نبود و نیست که بتوان او را در قاب تصویر زندانی کرد و به دیوار زد. او فراتر از یک چهره نظامی یا یک نماد تاریخی است؛ «فرمانده مسعود» سرشار از آرمان آزاد زیستن، تلاش برای فرهنگ و زبان، پاسداری از تمدن کهن و پایبندی به حق انتخاب کردن و انتخاب شدن، یعنی همان «حق تعیین سرنوشت» بود. او به‌روشنی دریافته بود که پیش از خطر دینی، خطر هویتی، زبانی و فرهنگی است؛ خطری که در دوره مقاومت با تمام وجود متوجه آن شد.

راه او راه شجاعت، آگاهی و بیداری است؛ راهی که باید بدون هم‌پیوندی با جعل‌گران تاریخ، تحمیل‌کنندگان هویت‌های ساختگی و حذف‌کنندگان زبان و فرهنگ پارسی ادامه یابد. امروز مسئولیت ما نه فقط گرامی‌داشت نام او، بلکه زنده نگه‌داشتن آرمان‌های اوست. تنها با تداوم راه «فرمانده مسعود»، با وفاداری به فرهنگ و زبان، و با ایستادگی در برابر تحریف، می‌توان به آینده‌ای آزاد و سربلند دست یافت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *